آیا شما نیز گاهی به تنها ماندن فکر میکنید و حتی از فکر تنها شدن دلهره و اضطراب کل وجود شما را فرا میگیرد؟ البته تنها ماندن برای افراد مختلف القا کنندهی معانی متفاوتیست. برای عدهای، فرصتی برای دنبال کردن علایق شخصی، خلاق و مولد بودن، مراقبت از خود و در واقع بازهای برای تمرکز بیشتر بر روی روابط فرد با دوستان و خانواده و فرصتی برای ماجراجویی انتخابی و شخصی است. اما برای عدهای دیگر، تنها ماندن ترسناکترین اتفاق ممکن است. با خواندن این مقاله با دلایل ترس از تنهایی بیشتر آشنا خواهید شد.
تنها ماندن برای شما به چه معناست؟
وحشت عمیق از تنها شدن، که اغلب ترس از تنهایی خوانده میشود، این پتانسیل را دارد که تصمیمات روابط عاشقانه را هدایت کند. به عنوان مثال این که تمایل دارید با چه کسی ملاقات کنید، این که چرا با شریک فعلی خود میمانید، یا برای اجتناب از این که کسی شما را ترک کند تا کجا پیش میروید؟ همه و همه ممکن است از ترس تنها ماندن تاثیر بپذیرند. گاهی اوقات افراد انتخابهای مهم مربوط با روابط خود را نه بر پایه داشتن رابطهای سالم و رضایت بخش، بلکه با هدف اجتناب از تنها ماندن انجام میدهند. وقتی اولویت تصمیم گیری در مورد روابط، بهترین گزینهی ممکن برای خود رابطه نباشد، میتواند هزینه قابل توجهی را متوجه سلامتی آن رابطه سازد.
چرا ترس از تنها شدن با تصمیمیات مربوط به رابطه در ارتباط است؟
نگرانی درباره طرز فکر دیگران. ادامه دادن رابطهای ناخوش آیند برای اجتناب از تنها ماندن، نشان دهندهی نگرانیهای فردی میباشد. به عنوان مثال به این جمله توجه کنید: “در صورت خاتمه رابطه یا آغاز فاز off یک رابطه on-off، دوستان، همکاران، با خانواده چه فکری خواهند کرد؟” به نظر میرسد باورهایی که فرد از انتظارات دیگران راجع به حضور و ادامه دادن یک رابطه دارد، میتواند یکی از دلایل ترس افراد از تنهایی باشد.
عزت نفسی که بودن در یک رابطه به همراه دارد. عزت نفس بعضی افراد کاملاً وابسته به روابطشان است؛ از این نوع عزت نفس به نام عزت نفس مشروط به رابطه (relationship-contingent self-esteem) یاد میشود. افرادی که اعتماد به نفس آنها مشروط به داشتن رابطه است، حتی با باورهای لحظهای مبنی بر این که این رابطه سرانجامی ندارد یا رضایت بخش نیست، ارزش درونی خود را زیر سوال میبرند و یا زمانی که رابطه دچار مشکل میشود، اعتماد به نفس آنها تحت تاثیر زیادی قرار میگیرد. همچنین چنین افرادی احتمالاً از تاکتیکهایی بخصوص برای حفظ رابطه و اجتناب از تنها ماندن استفاده میکنند. برخی از این رفتارها برای شرکا تأکید میکنند که چه چیزی در مورد رابطه مفید و موثر است، در حالی که برخی تاکتیکهای دیگر رویکرد منفیای (مثلاً تهدیدی یا فریب) را برای ادامه روابط در پیش میگیرند.
احساس شکست. آیا برای این که احساس کنید در زندگی موفق هستید، به یک رابطه عاشقانه نیاز دارید؟ اگر رابطه شما سرانجامی نداشته باشد چه میکنید؟ اگر کسی در زندگی شما نباشد تا با او رابطه عاطفی داشته باشید، ازدواج کنید، یا در رابطه خود بمانید، احساس خواهید کرد که چیزی سر جای خود نیست و این احساس از ترس از تنها ماندن منشا میگیرد. پس جای تعجب نیست که ممکن است ترس از تنهایی فرد را به سوی ادامه دادن روابطی که در آنها حس رضایت ندارد، سوق دهد.
عدم استقلال در رابطه. نوع خاص از استقلال، یعنی استقلال در رابطه، زمانی به خطر میافتد که فرد احساس میکند در یک رابطه از خود ارادهای ندارد، در این حالت فرد واقعاً نمیداند که چرا رابطه خود را ادامه میدهد و در واقع گویی در یک شرایط ناخواسته گیر افتاده است. ترس از تنها شدن ممکن است نشان از استقلال کم رابطه و عدم درک درست شرایط برای تغییر اوضاع باشد. این نگرانی بیشتر از این ناشی میشود که فرد تصور میکند خارج از رابطه نمیتواند نیازهای اصلی روان شناختی خود را برآورده کند.
روابط عاشقانه میتوانند تجربهای حمایت کننده، پربار، کامل و شادی بخش باشند اما اگر این گونه نباشند، ترس از تنهایی میتواند شناخت گزینههای بالقوه دیگر را محدود سازد. ایجاد تغییر در رابطه و شرایط موجود زمانی بسیار سختتر است که افراد با استرس، درد عاطفی و چالشهای لجستیکی (به عنوان مثال مسکن، منابع) رو به رو شوند که اغلب این حالتها به جدایی ختم میشود.
خبر خوب این است که هر چقدر هم که جداییها دشوار به نظر برسند، بسیاری از آنها زمینهی رشد شخصی فرد را فراهم میکنند. افراد میآموزند که بیشتر از تصورات پیشین خود نیرومند هستند؛ معیارهایی که در شریک آینده خود به دنبال آن هستند را میشناسند و میآموزند که چقدر برای دوستانشان ارزش قائل هستند.
اگر کسی بتواند چالشهای عاطفی و عملی پایان رابطه را پشت سر بگذارد و در اندیشه رشد خود در زمان تنها ماندن باشد، این فرد درهای ایجاد یک رابطه عاشقانه رضایت بخش را در آینده به روی خود باز میکند.