برای اولین بار، تحقیقات جدیدی در دانشگاه بریستول انجام شدهاست که به دنبال یافتن ارتباط میان تروما در کودکی، تاثیر التهاب و آسیب زدن این افراد به خود هستند. برای این تحقیقات از خانواده ها و نسلهای مختلفی استفاده میکنند.
اپیدمیولوژیستها، ۴۳۰۰ جوان را که در دههی ۹۰ در شهر بریستول کودک بودهاند را بررسی کردهاند تا متوجه شوند که آیا تجربیات بد کودکی (ACE)، نظیر سؤاستفاده، خشونت خانگی و دوری از پدرومادر، ارتباطی به خودآزاری در سن ۱۶ سالگی دارد یا نه.
با وجود اینکه شواهدی مبنی بر ارتباط تجربیات بد کودکی و خودآزاریهای نوجوانان وجود داشت، اما مشخص نبود که آيا التهاب بیولوژیکی ناشی از واکنش ستیز و گریز (fight or flight) بدن به استرس، میتواند این ارتباط را توضیح دهد یا خیر. کارهایی که پیشتر در این زمینه انجام شدهاست، به دنبال التهاب و یا عوارض و نشانه های وجود التهاب و یا خودآزاری میگشتند؛ اما این اولین پژوهشیست که همزمان هرسهی این موارد را بررسی میکند. اکثر مطالعات بر روی بزرگسالان انجام میشود؛ و به ندرت التهاب و خودآزاری در نوجوانان بررسی میشود.
نتیجهی مطالعات آنان نشان داد که به ازای هر یک نوع ACE که بیشتر بر فرد وارد شود، ۱۱% بیشتر احتمال دارد که فرد در سن ۱۶ سالگی دچار خودآزاری شود و ۲۲% بیشتر احتمال دارد که خودکشی کند. محققان هیچ شاهدی مبنی بر همراه بودن آسیبهای دوران کودکی و خودآزاری و میزان نشانگرهای التهابی در خونی که در ده سالگی از آنان گرفته شده، پیدا نکردند.
چهار روز پیش در ویرایش جدید ژورنال Journal of Child Psychology and Psychiatry این عنوان منتشر شد:
«ارتباط میان مشکلات سالهای اولیهی زندگی و خودآزاری بزرگسالان، نقش واسطهای التهاب در مطالعات ایوان که طولانیمدت بر روی کودکان و بزرگسالان انجام گرفتهاست (Avon Longitudinal Study of Parents and Children – ALSPAC).»
این یکی از مطالعاتی است که بودجهی آن توسط بنیاد تحقیقات پزشکی (Medical Research Foundation) و شورای تحقیقات پزشکی (Medical Research Council – MRC) تامین میشود.
نویسندهی اول و معاون ارشد تحقیقات اپیدمیولوژی، Abby Russel، میگوید: «این اولین مطالعهای است که به طور مستقیم به این سوال میپردازد که آيا التهاب ناشی از تجربیات بد کودکی موجب ارتباط میان آن و خودآزاری است یا خیر.»
او همچنین میگوید: «یافتههای ما شاخص بودن ACE برای افزایش خودآزاری نوجوانی را تایید میکنند. اما با مطالعهی گسترده و طولانیمدتی که ما انجام دادیم، میتوانیم نتیجه بگیریم که نشانگرهای التهابی در کودکی نمیتوانند شاخص خوبی برای سنجش ریسک خودآزاری در نوجوانی باشند.»
او در پایان میگوید: «همهی این نتایج میتوانند تحقیقات آينده را به سمت یافتن مسیرهای بیولوژیکی و روانشناختی جایگزین برای ریسک خودآزاری و خودکشی هدایت کنند. همچنین این نتایج اثبات میکند که ما باید از تجربیات بد دوران کودکی جلوگیری کنیم و با مداخلاتی در سیاستگذاریها از سلامت روانی نسلهای آينده محافظت کنیم.»