اگر شانس داشته باشید، تابحال حتماً برایتان پیش آمده که آهنگی به طور ویژه برای شما معنادار باشد. به منظور توضیح همین مسأله تحقیق کوچکی در سوئیس شاید بتواند چیزهایی را که ما آنها را معنادار تجربه میکنیم توضیح دهد که شامل موسیقی هم میشود.
در این مطالعه، محققان از افراد خواستند تا مادهی روانگردان لیسرژیک اسید دیاتیلآمید یا همان LSD را مصرف کنند. سپس آنها قادر بودند تا با دقت به این که چگونه مغز افراد معانی را به عوامل ویژه منسوب میکند، اشاره نمایند؛ عواملی مثل آهنگها در محیط. معلوم شد که این ارتباط با معنا شاید برخی از مناطق مغزی را درگیر کند که تحقیق گذشته آنها را به چگونگی احساس وجود خود در انسانها پیوند داده بود.
یافتههای جدید نشان میدهد کدام سلولها، مواد شیمیایی و مناطق مغزی زمانی که ما محیط خود را معنادار و رابطهمند مییابیم، درگیر هستند. درک این مسأله مهم است؛ چون میتواند اهداف بالقوهای را برای درمان بیماریهای روانی فراهم آورد.
مطالعهی گذشته نشان داد که مصرف LSD چگونگی نسبت دادن معنا به محیط فرد را تغییر میدهد ولی مواد شیمیایی و مناطق درگیر مغزی معلوم نشده بود.
در این تحقیق جدید، محققان به ترتیب ۳ اسکن مغزی از ۲۲ فرد تهیه کردند. برای هر اسکن، به شرکتکنندگان در آزمایش دارونما، LSD یا LSD به همراه دارویی به نام کتانسرین (برخی از اثرات LSD را روی مغز بلوک میکند) داده شده بود. در طی انجام این اسکنها افراد به آهنگهایی گوش دادند که برای آنها معنای خاصی داشت و در عوض آهنگهای دیگری هم بودند که زیاد ربطی به افراد نداشتند.
محققان مشاهده کردند وقتی که افراد LSD مصرف میکنند، آهنگهای بیمعنا برایشان معنا پیدا میکند. این درحالیست که اثر مذکور هنگام استفاده از داروی کتانسرین کاهش مییابد.
اسکنهای مغزی نشان دادند که این تغییر، از بیمعنایی به معنادار شدن، به نظر میآید توسط عمل LSD روی برخی از گیرندهها و ساختارهای مغز القا میشود. این گیرنده و ساختارها قبلاً با چگونگی عملکرد احساس هویت و هوشیاری مرتبط شناخته شده است.
این گیرندهها شاید اهداف بالقوهی ما به منظور درمان افرادی با ناهنجاریهای روانی باشد که راه نسبت دادن معنا به محیط را تغییر میدهند. یکی از مثالها میتواند سایکوزیس باشد که در آن تماس با واقعیت از دست میرود.
علاوه بر پردهبرداری از درمانهای دارویی بالقوه، یافتههای جدید پیشنهاد میکنند که داروهای توهمزا شاید به نوبهی خود توانهای درمانی داشته باشند. برای مثال دو مطالعهای که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد نشان داد که دوز واحدی از سیلوسایبین که در قارچهای جادویی پیدا میشود، احتمالاً به کاهش اضطراب و افسردگی در بیماران سرطانی کمک کند. هم سیلوسایبین و هم LSD به تحریکات عرفانیای که به وجود میآورند معروف اند. [قارچهای جادویی برای کمک به بیماران سرطانی!]
توان مواد توهمزا برای افزایش دریافت معنا از محیط و ارتباط شخصی میتواند عاملی همیار در تجربههای عرفانی به همراه نتایج سودمند درمانی باشد. بیمارانی که به عمق و ژرفای و معنای مرگ اعتقاد دارند، بسیار مسالمتآمیزتر مرگ قریبالوقوع خود را انتظار خواهند کشید!
سایکدلیک ها واقعا درک من رو از جهان تغییر دادن و زندگی من رو بهتر کردن. پتانسیل خیلی زیادی در این ترکیبات هست.