انتشار این مقاله


دلایلی برای یادآوری مرگ

این مقاله در مورد مرگ است، مرگ ما و اینکه چقدر ممکن است که مفید باشد، نسبت آن چیزی که همیشه در مورد آن می‌پنداریم.

این مقاله در مورد مرگ است، مرگ ما و اینکه چقدر ممکن است که مفید باشد، نسبت آن چیزی که همیشه در مورد آن می‌پنداریم. خیلی از بخش‌های زندگی ما، نیازمند مداخله‌ی ما انجام کاری از سوی ما هستند تا به پیش روند، اما کنار گذاشته شده‌اند، بخاطر ترس …
ما می‌ترسیم که شکست بخوریم، ما می‌ترسیم که در کنار احساساتمان تنها بمانیم، می‌ترسیم که افراد نا‌مناسب را از زندگی خود بیرون بیندازیم، می‌ترسیم که به دوستان و نزدیکانمان بگوییم که واقعا چطور فکر می‌کنیم و در درون، چه کسی هستیم، می‌ترسیم که رویاهایمان را آغاز کنیم و این ترس‌های ما هستند که ما را از هدایت زندگی خویش باز می‌دارند، آری این ترس‌های ما هستند که مارا مجبور می‌کنند که خود و ایندیمان را به تاخیر بیندازیم…

تیرگی‌ای در زندگی همه ما هست که می‌تواند ما را در حل این “به تاخیر انداختن‌ها” یاری کند.
مرگ نقطه ای در زندگی تک تک ماست که در آن همه ارام می‌گیریم و پایان می‌یابیم و این همان تیرگی زندگی ماست که به ما یاد‌آوری می‌کند که هنوز تمام نشده‌ایم و تمام نشده‌است! اری مرگ کلامی در زندگی ماست که قطعا روی‌خواهد داد و حداقل هیچ یک از ما شکی در آن نداریم ، این بزرگی و ابهت مرگ می‌تواند ما را کمک کند…

یاد‌اوری مرگ نباید بهانه شود که از زندگی روزمره خود کناره گیری کنیم و منزوی شویم، آگاه باشید که یادآوری مرگ به معنای افسرده شدن و به فکر یک پایان ‌غمانگیز افتادن، نیست. درست برعکس!
یادآوری مرگ به ما کمک می‌کند که خود و زندگی فروخفته‌یمان را تکان دهیم و به خود یادآوری کنیم که این زندگی هنوز می‌تپد و این ماییم که باید سکان حیات خود را در دست بگیریم… . یادآوری مرگ یکی از قدرتمند‌ترین ابزار ما در برار حس شکست، خمودی ، خجالت، حقارت و… است.

ما نیاز داریم که این حس را در خود پرورش دهیم و به یاد آوریم که اگر برای مثال ۴۴ سال سن داریم و قرار است که تا ۸۲ سالگی عمر کنیم، ما تنها ۳۸ زمستان دیگر فرصت داریم! و  به خاطر داشته باشید که هزاران مشکل در سلامتی تان پیش روی شماست که می‌تواند میانگین عمرتان را کاهش دهد و شاید هرگز به ۸۲ سالگی هم نرسید.
بروید و با افرادی که در دهه پنجم زندگی خود به سر می‌برند همصحبت شوید، از میان کلامشان این را بیابید که چگونه سال‌های عمرشان چون آذرخشی در میان باران گذشته است. خودتان را بترسانید نه با هدف انزوای خودتان، نه، هرگز، بلکه با هدف ایجاد شجاعت و اقتدار درونی در برابر زندگیتان تا از آن نیرویی خلق کنید که شما را همیشه در زندگیتان زنده نگاه می‌دارد …

خیلی‌ها جمجمه انسان تهیه می‌کنند و در پیشگاه خود و بر روی میز کارشان می‌گذارند که یاد‌آور این حقیقت برای آن‌ها باشد، شما نیازی به این کار ندارید، بجای آن سعی کنید درست به واقعیت مرگ بنگرید و آنچه لازمست را بردارید و ما بقی را دور بریزید .
آن‌گاه است که شما در میابید، تنها چیزی که باید نگران آن باشید فرصت شما در برابر کارزاریست که کسی از آن زنده بیرون نرفته‌است و نخواهد‌ رفت، در سایر موارد شما آزادید که از پشت ترس‌هایتان بیرون آمده و انسان بودن‌تان را به بهترین شکل ممکن برای خودتان تعریف کنید و نفس بکشید… .

حسین مصطفی‌نژاد


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید