علم روشی برای تعیین حقایق در مورد جهان طبیعی است. مطابق با تعریف آن در فرهنگ لغت: علم فعالیت ذهنی و عملی شامل مطالعه و بررسی سیستماتیک ساختار و رفتار فیزیکی و طبیعی جهان از طریق مشاهده و آزمایش است.
اما علم اغلب توسط دانشمندان ربوده شده است؛ چرا که آنان کارهای دیگری هم انجام میدهند – به عنوان مثال اظهارات ایدئولوژیکی و یا اخلاقی – و آن را علم مینامند. و زمانی که مورد انتقاد قرار میگیرند و یا یافتههایشان به چالش کشیده میشود، از شایعات “ضدعلم” استفاده میکنند تا دهان منتقدان خود را ببندند؛ پدیدهای که در این جا با جزئیات بیشتر دربارهاش صحبت خواهیم کرد.
این خلط به علم آسیب میرساند؛ چرا که دربردارندهی پیامی است که در آن علم همان سیاست یا ایدئولوژی با نام دیگر است. اگر چنین حالتی ادامه یابد، علم به عنوان یکی از نهادهای معتبر در نظر مردم بیاعتبار خواهد شد.
دلیل این که من مشتاق شدم تا فیزیکدان، Sabine Hossenfelder، را ببینم این بود که او تعریف علم را نه “یک روش” بلکه فقط “آنچه دانشمندان انجام میدهند” پذیرفته بود.
هاسنفلدر میگوید:
تلاشهای زیادی قبلا برای تعریف این که علم چیست، صورت گرفته است اما تنها تعریفی که تا به حال برای من حساس بوده این بود که علم کارهاییست که دانشمندان انجام میدهند و دانشمندان افرادی هستند که در جستوجوی تعریف مفیدی برای طبیعتاند. علم مفهومی است که در روابط مردم با گروههای کاری مشترک به وجود می آید. “جوامع عمل” همان چیزی است که دانشمندان میگویند.
این امر مسبب تغییر طبقهبندی است. علم همان چیستی فناوری اطلاعات (IT) است و کسانی که واقعا فناوری اطلاعات (IT) را دنبال میکنند، دانشمنداناند – و حالت دیگری ممکن نیست.
علاوه بر این، تعریف علم فقط یافتن توصیف مفید طبیعت نیست این تعریف باید دقیق، درست و واقعی باشد.
البته که دانشمندان پیشنهاد میکنند، فرضیه مطرح میکنند و اندیشه و تصور میکنند، ولی قسمت سخت زمانی است که آنان نظریات خود را آزمایش نمایند؛ بدون تردید و یا توجه به این که کجا حقیقت واقعی پیدا خواهد شد. اگر یک فرضیه امید بخش شکشت بخورد، خوب است؛ چرا که شکست بخشی از فرآیند میباشد.
مقاله مرتبط: تعاریفی جدید برای واحدهای علمی در راه است!
نتایج تغییر تعریف علم
اما اگر ما از تعریف علم به عنوان یک روش عینی فاصله بگیریم، چه میشود؟ هاسنفلدر تقسیم علمی را به دو بخش “محافظه کارانه” و “پیشرفته” پیشبینی میکند:
این روند برای من کمی مشکل ایجاد میکند. اگر علم کارهایی است که دانشمندان انجام میدهند، پس چگونه میتوان گفت که هر آنچه که دانشمندان انجام نمیدهند، نمیتواند علم باشد؟
برای مدت زمان طولانی فکر میکردم که در پایان ما نمیتوانیم تعریفی برای علم داشته باشیم و به آن توجه کنیم، صرف نظر از این که من شخصاً چه میزان راه حل خودسازمان یافته را ترجیح میدهم.
اما همانگونه که من در جستوجوی یک عکس نخنماشده برای نشان دادن مطلب اخیرم بودم که با محوریت “چیزی که ما با توضیحات دیگر آن را معنی میکنیم” نگارش شده، فهمیدم که ما اکنون شاهد راه حل خودسازمان یافتهایم: این امر یک طبقهبندی است.
اگر دانشمندان به تغییر روشهای متداول قدیمی اصرار بورزند، جوامع سقوط خواهد کرد. اجازه دهید که ما دو بخش “محافظهکارانهها” و “پیشرفتهها ” را معرفی کنیم. هرکدام از آنها اصرار دارند که رویکرد امیدوارکنندهتر را دنبال میکنند.
این امر بسیار ویرانگر است. ما تا به حال تعریفی برای علم داشتیم. کسانی که میخواهند این تعریف را به چیزهای دیگر – خواه ایدئولوژی، عدالت اجتماعی، سیاست و مهندسی اجتماعی و غیره – تبدیل کنند، ایدئولوژیستهای واقعی ضد علماند. خیلی ضروری نیست فقط برای این که شخصی میگوید “من یک دانشمندم که کارهای علمی انجام میدهد” راه دیگری به کار بگیریم.