انتشار این مقاله


انتشار تصاویر كودكان در فضای مجازی و نقض حریم خصوصی آن ها

انتشار تصاویر كودكان در فضای مجازی موضوعی است که اخیراً توجه زیادی را به خود جلب کرده است. بسیاری در خصوص عواقب روحی روانی و قانونی این کار صحبت می‌کنند و نگران سوء استفاده والدین از کودکان خود هستند. علاوه بر این نقض حریم خصوصی کودک نیز موضوعی است که باید مورد توجه قرار گیرد. […]

انتشار تصاویر كودكان در فضای مجازی موضوعی است که اخیراً توجه زیادی را به خود جلب کرده است. بسیاری در خصوص عواقب روحی روانی و قانونی این کار صحبت می‌کنند و نگران سوء استفاده والدین از کودکان خود هستند. علاوه بر این نقض حریم خصوصی کودک نیز موضوعی است که باید مورد توجه قرار گیرد. در این مقاله به بررسی اجمالی این موضوع و پدیده نو ظهور sharenting می‌پردازیم.

برای غالب افراد، چک کردن اینستاگرام ترکیبی از احساسات مختلف مانند عطش دیده شدن و میل به بهتر بودن را برمی‌انگیزد؛ در واقع این برنامه ترس از عقب ماندن از دیگران را در افراد ایجاد کرده و از آن به بهترین شکل بهره می‌برد. این ترس هیچ محدودیت یا اختصاصیتی ندارد؛ ممکن است مربوط به یک مهمانی عالی، یک حراج فوق العاده و یا تصوری ایده آل از مسافرت باشد.

شاید مطالعه این مطلب نیز برای شما مفید باشد: مشکلات روانی_اجتماعی رسانه‌های اجتماعی و اینترنت

همین انگیزه و کنش شاید در مورد والدینی که تصاویر کودکان خردسال خود را به شکل آنلاین منتشر می‌کنند، به طور کامل صدق نکند. به احتمال زیاد، بتوان رگه‌هایی از به رخ کشیدن‌های متکبرانه را در کار آنان پیدا کرد: “اوه، اینو می‌گی؟ این ست لباس دختر خوش ذوقمه.” یا “از استعداد پسر نوپای من در موسیقی جاز حظ کنید!” و موارد دیگر. اما این لحظات کوتاه از سعادت دلپذیر خانوادگی، که با دقت نیز انتخاب شده‌اند!، اغلب کمی بیشتر از نشان دادن تصویری مملو از آرامش در یک روز سخت هستند.

تجربه پدر یا مادر شدن نوعی انزوا اجتماعی را همراه خود دارد که به خصوص در آغاز راه ممکن است دشوار باشد؛ این درحالی است که شما نیاز دارید تا با نزدیکان خود در ارتباط باشید. به اشتراک گذاشتن عکس‌ها و استوری‌ها در رسانه‌های اجتماعی در زمانه‌ای که احساس می‌شود اندازه‌ها و فاصله‌ها در حال کوچک‌تر شدن هستند، این تجربه را قابل تحمل‌تر کرده و فرد را در لحظه با دنیای بزرگ‌تری مرتبط می‌کند. هیچ یک از این تجربیات زیان بار به نظر نمی‌رسند، اما در صورتی که بیش از حد درگیر نوزادان تپل و بانمک خود شوید، آزار دهنده خواهد شد.

لازم به ذکر است که هر یک از ما نیز به نوعی درگیر پدیده انتشار تصاویر كودكان در فضای مجازی هستیم؛ حتی کسانی که سعی دارند در فضای مجازی کمترین توجه را دریافت کنند. در واقع کودکان ما در مورد حضور یا عدم حضور در اینترنت هیچ اختیاری از خود ندارند. لین پلانکت (Leah Plunkett) استاد حقوق دانشگاه و دانشیار مرکز اینترنت و جمعیت در دانشگاه هاروارد، در کتاب جدید خود Sharenthood: Why We Should Think Before We Talk About Our Kids Online، درباره انطباق وظایف والدین با ریتم سیری ناپذیر رسانه‌های اجتماعی صحبت می‌کند.

انتشار تصاویر كودكان در فضای مجازی

اصطلاح sharenting زمانی استفاده می‌شود که یک انسان بالغ مانند والدین یا معلم که بخشی از مسئولیت کودکان را بر عهده دارند، با نقض حریم خصوصی کودکان جرئیات خصوصی زندگی آن‌ها را از طریق رسانه‌های دیجیتال در اختیار عموم قرار ‌دهند. برخی از این فعالیت‌ها از جمله انتشار تصاویر كودكان در فضای مجازی مانند فیسبوک یا نوشتن وبلاگ کاملاً آشکار و علنی هستند. شاید فکر کنید که فعالیت‌های دیگر مختص فضای خصوصی زندگی شما هستند اما اغلب، از طریق برنامه‌های باروری یا فهرست خواسته‌های آمازون، استفاده از Nest cam یا تصاویری که در ابر سرور ذخیره می‌شوند، اطلاعات زیادی از کودک ناخواسته در فضای مجازی قرار می‌گیرد. هرچند که این پلت فرم‌ها به خودی خود جنبه استثماری ندارند، اما پلانکت معتقد است که تصمیم‌گیری بزرگ‌ترها، ورود کودک به زندگی دیجیتال را سرعت می‌بخشند. تحقیقات نشان می‌دهد که تا سال ۲۰۳۰، تقریبا دو سوم از موارد کلاهبرداری هویتی، که برای کودکان امروزی رخ می‌دهد، در نتیجه sharenting حاصل خواهد شد.

پلانکت در ارتباط با مقوله sharenting از دو نگرانی مهم خود صحبت می‌کند. از منظر فلسفی، sharenting و انتشار تصاویر كودكان در فضای مجازی بدون اجازه خودشان، آن‌ها را در معرض دنیای دیجیتال بزرگی قرار می‌دهد و در واقع امنیت و حریم خصوصی کودکان با این کار نقض می‌شود. این کار، کودکان را در معرض پلت فرم‌هایی قرار می‌دهد که ممکن است بالکل مقبول آنان نباشد و آن‌ها را از حق انتخاب عدم حضور در فضای مجازی محروم می‌کند. به گفته پلانکت، بزرگ‌ترها به این علت که دنیای آنلاین انجام کارها و حتی پیش بردن آنها را تسهیل می‌کند، انتشار تصاویر كودكان در فضای مجازی را آغاز می‌کنند. این گروه که عده‌ای آن‌ها را والدین اینستاگرامی می‌نامند، بدون تصور بازتاب طولانی مدت و آسیب‌های احتمالی، این کارانجام می‌دهند.

نقض حریم خصوصی کودکان به نگرانی دوم پلانکت که گشترده‌تر نیز می‌باشد، دامن می‌زند. مشکل اساسی در ارتباط با sharenting، همان مسائل نظارتی و حریم خصوصی دنیای بزرگترهاست: هزینه‌ای که ما در ازای بهره‌مندی از این خدمات پرداخت می‌کنیم، این است که اطلاعات شخصی خود را واگذار کرده و دوست داریم که بدترین حالات ممکن را در مورد این به اشتراک گذاشتن اطلاعات تصور نکنیم! با وجود این که روز به روز آگاهی‌ انسان نسبت به نظارت و حریم خصوصی اطلاعاتش بالاتر می‌رود، برخی پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی که پلانکت از آن‌ها با اصطلاح سوابق دیجیتال (digital dossier) یاد می‌کند، به قوت خود باقی هستند. بخصوص آن‌هایی که با باز کردن مسیر بازگشت به پست‌های فیس‌بوکی شاد والدین، آن چه را که انتظار ندارند، فاش می‌کنند. ما در زندگی از دوره نوجوانی به این پدیده عادت کرده‌ایم که فرد در مقابل دیدگان جمع، به خاطر یک توییت مضحک، عذرخواهی کند. چه اتفاقی می‌افتد اگر آن مطلب به گذشته بازگردد؟ آیا چیزهایی که والدین درباره کودکان خود منتشر کرده‌اند، می‌تواند نتایج دنیای واقعی مثل تامین غذا، شهرت یا چشم‌انداز آینده آن‌ها را تحت تاثیر قرار دهد؟ آیا این حقیقت که کودکان قبلاً بدون خواست خود در دنیای آنلاین حضور پیدا کرده‌اند، بر روی توانمندی کودک در رشد احساسات شخصی خود، اثر می‌گذارد؟ 

ما بدون پیش فرض پذیرفته‌ایم که شرکت‌هایی مثل فیس‌بوک و گوگل اطلاعات مربوط به ما را جمع‌آوری کنند و در اختیار تبلیغ کننده‌ها قرار دهند. اما انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا ثابت کرد که خواسته‌های شخصی ما برای سیاستمداران نیز مفید واقع می‌شود. پلانکت آینده‌ای را ترسیم می‌کند که در آن از مجموعه چنین اطلاعاتی، برای پیش‌بینی ذائقه‌ها و سلیقه‌های ما انسان‌ها استفاده خواهد شد.

امروزه بسیار پیش‌تر از زمانی که کودک بتواند اولین قدم‌های خود را بردارد، اطلاعات دیجیتالیش در اختیار هزاران، بلکه ده‌ها هزار کاربر قرار می‌گیرد. چقدر طول خواهد کشید تا کسی ادعا کند که از روی این اطلاعات قادر به پیش‌بینی شخصیت آینده کودک است؟ در عصری که گرایش به معیارها نامحدود به نظر می‌رسد، اگر رشد کودک در مسیر آنلاین، همچون سیستم کریدت اجتماعی در کشور چین، برایش “اعتبار شخصی” محسوب شود، چه خواهد شد؟ مسئول پذیرش دانشگاه یا در کسی که سوابق فردی را بررسی می‌کند، تا چه میزان می‌تواند به پیشینه یک فرد در خصوص رسانه‌های اجتماعی رجوع کنند؟ پلانکت مجموعه‌ای از سوالات را در مورد اطلاعات و حریم خصوصی، که بسیاری از ما قبلاً با آن‌ها دست به گریبان بوده‌ایم، شرح می‌دهد. با این حال این نگرانی‌ها در مورد کودکانی بسیار پررنگ‌تر از قبل ظاهر می‌شود؛ کودکانی که شرایط تعریف شده زندگیشان به نوعی خارج از اراده خودشان رقم می‌خورد.

پلانکت Sharenthood را بیشتر به عنوان یک ترکیب نحوی به کار می‌برد تا یک مفهوم معنایی. بررسی اظهارات او از این منظر مفیدتر است زیرا موقعیتی برای یک گفت وگوی مفصل‌تر فراهم می‌شود؛ حداقل پیش از آن که خودمان را از یک شرایط طبیعی جدید، کنار بکشیم. برای مثال، قبل‌ترها بسیاری از افراد معمولاً جهت ثبت خاطرات برای خود و آیندگان، عکاسی می‌کردند. امروزه، هدف عکاسی بسیار تغییر کرده است، به گونه‌ای که بسیاری از ما عکس‌ها را به منظور اشتراک فوری آن‌ها با دیگر افراد می‌گیریم.

بسیاری از جنبه‌های Sharenthood به نظر کمی غیرواقعی هستند و مقصود پلانکت به عنوان یک محقق حقوقی، سوق دادن این مفهوم به سمت فرضیه است. پلانکت یادآوری می‌کند که قوانینی که در مورد کودکان کار وجود دارند، اساساً به شکل “کارگری کارخانه یا مزرعه لبنیاتی” فرض می‌شوند. در نتیجه فهم این که چگونه یک کودک می‌خواهد خود را از نقشی که در وبلاگ پدر یا مادر، برایش به صورت کودکان کار مجازی لحاظ شده است خلاص کند، دشوار است. پلانکت پاسخ‌های قطعی زیادی ندارد و کتابش ممکن است برگرفته از نیروی فکری باز، پرپیچ و تاب باشد.

دلچسب‌ترین لحظات هنگام مطالعه کتاب زمانیست که شما سناریوهایی را تصور می‌کنید که از طرفی مبالغه‌آمیز هستند و از طرفی اگر کمی عمیق‌تر به سمت و سوی پیشروی اختراعات تکنولوژیکی بیندیشید، تا حدودی اجتناب ناپذیر. برای دهه‌ها اسباب بازی‌هایی از Teddy Ruxpin گرفته تا Tickle Me Elmo وجود داشتند که برای مشغولیت فرد به فرد با یک بچه طراحی می‌شدند. حال آینده‌ای را تصور کنید که در آن اسباب‌بازی‌های هوشمندی وجود داشته باشند که با قابلیت یادگیری ماشینی، بر طبق ذائقه شخصی کودکان با آن‌ها تعامل کنند یا به آموزش آن‌ها بپردازند. چقدر با آینده‌ای که پلانکت آن را “smart Elmo” می‌نامد، فاصله داریم؟ اسباب‌بازی که به کودک شما آموزش می‌دهد و در کنار او می‌خوابد در حالی که انتخاب‌های مصرف کننده خود را نیز دنبال می‌کند!

قلمرو sharenter تجاری که شاید نوع کوچک‌تر آن والدین اینستاگرامی هستند، جایی است که جستار پلانکت در خصوص ابعاد اخلاقی انتشار تصاویر كودكان در فضای مجازی با نگرانی‌های او درباره مسائل نظارتی و اطلاعاتی در هم می‌آمیزد.

آن دسته از والدین جدیدی که همدلی دیگران به منبع درآمدشان تبدیل شده است، مخاطبان قابل توجهی جذب می‌کنند. با این نگرش می‌توان درک کرد که چرا بلاگرها یا یوتیوبرهایی که به انتشار توصیه‌های پدرانه که ریشه در حکایات قدیمی یا تجربه دارد می‌پردازند، تا این اندازه موفق هستند. صحبت‌های شخصی که تنها چند ماه تجربه پدر یا مادری بیشتر داشته است- و همراه با کودک خود که مشغول خوردن سبزیجات است نشسته است- می‌تواند ناگهان شبیه به صحبت‌های پیامبری که در حال گفتن شکوهمندی دنیای دیگر است، جلوه کند.

DaddyOFive یکی از مثال‌های sharenting

باید اشاره کرد که تهیه محتواهایی خانوادگی گاهاً به جاهای باریک نیز ختم می‌شود. پلانکت در این باره به کانال یوتیوبی محبوب DaddyOFive که تا سال ۲۰۱۷ فعال بود اشاره می‌کند. این کانال توسط زوجی به نام‌های مایکل و هیتر مارتین (Michael and Heather Martin) اداره می‌شد. پدر و مادر این خانواده که هر دو در میانه دهه سوم زندگی خود بودند، بدنبال اطلاع رسانی و نصیحت گویی نبودند. بلکه آن‌ها ویدئوهایی طنز گونه (prank videos) از پنج فرزند خود، بخصوص با تمسخر رویه بی‌مسئولیتی خود درباره وظایف‌شان، تهیه می‌کردند.

کانال DaddyOFive کار خود را از سال ۲۰۱۵ توسط مایکل آغاز کرده بود و در پربازدیدترین دوره کاری خود حدود هفتصد و پنجاه هزار بازدید کننده داشت. با رشد بیشتر کانال، بازدیدها نیز بیشتر می‌شدند. به تدریج رفتارهای این زوج عجیب‌تر شد؛ آن‌ها به کودکان خود سیلی می‌زدند، بر سر آن‌ها فریاد می‌کشیدند، به آن‌ها می‌گفتند که به فرزند خواندگی گرفته شده‌اند یا اسباب بازی‌های آن‌ها را می‌شکستند. این رفتارهای در نظر بینندگان بسیار بی رحمانه بود. هر چند که این زوج ادعا کردند که این فیلم‌ها صحنه سازی شده و فرزندانشان با رضایت خودشان این نقش‌ها را بازی می‌کردند، اما مقامات مسئول در نهایت در این مسئله مداخله کردند.

یک روانشناس در بررسی‌های خود متوجه شد که از بین این بچه‌ها، دو نفرشان که آن زمان نه و یازده ساله بودند، اختلالات واضح و اساسی در عملکرد روان شناختی و ذهنی را تجربه می‌کردند. زوج مارتین به مدت پنج سال به آزادی مشروط محکوم شدند. گرچه این فیلم‌ها پاک شدند، اما پلانکت معتقد است که کودکانی که مورد سوء استفاده قرار گرفته‌اند، محکوم به تجربه “بازتکرار دائمی” (perpetual reruns) هستند. وکیل خانواده مارتین به دادگاه تعهد داد که این زوج پس از این، در خصوص رفتار با فرزندانشان، انتشار تصاویر كودكان در فضای مجازی و رسانه‌های اجتماعی با احتیاط بیشتری عمل خواهند کرد.  

از نقطه نظر پلانکت، احتمالا جنبه حقوقی این مسائل قادر به پیش بینی کردن آثار بلند مدت اشتراک گذاشتن برخورد خشن این زوج نخواهد بود. فرزندان خانواده مارتین به رشد خود ادامه خواهند داد و مثل غالب کودکان و نوجوانان به اکتشاف خود خواهند پرداخت. با این حال نسخه‌ای از آن‌ها که در حال تضرع و گریه و زاری هستند، برای مدت طولانی در اینترنت باقی خواهد ماند.

زوج مارتین تنها نسخه شدیدتری از آن چه را که اغلب ما در فضای آنلاین از زندگی خود به اشتراک می‌گذاریم، ارائه کرده‌اند. شاید تصور این نکته سخت باشد که وقتی که شما تنها کلیپ ساده‌ای از کودک خود که میخکوب شده است را در فیس‌بوک منتشر می‌کنید، در همان دنیای مارتین‌ها هستید. اما پلانکت معتقد است که این اعمال در تسلسل یکسانی قرار دارند. روان شناسان نیز معتقدند که تمسخر نقطه ضعف‌های کودکان به هیچ عنوان خالی از آسیب نیست.

شاید بیشترین کمک پلانکت موشکافی دقیق واژه “Shrenthood” باشد که از سال ۲۰۱۰ در بین مردم رایج شده است. تجربه نشان داده است که نام گذاشتن بر روی این الگوی رفتاری باعث می‌شود تا فرد اندکی در مورد این حرکت بیشتر بیندیشد و تکرار کردن آن نیز بیشتر مورد اتهام قرار گیرد. به عنوان یک sharenter بی‌شرم، بهتر است در مورد تصمیمات خود اندکی بیشتر فکر کنیم. ممکن است برخی از کودکان بعدها به خاطر آن چه والدین‌شان در اینترنت منتشر می‌کنند شرمگین ‌شوند، حال آن که دیگران ممکن است از این که محتوای بیشتری منتشر نکرده‌اند، متعجب و ناراحت شوند.

در آخر، توصیه پلانکت انتخاب‌های آگاهانه‌تر درباره زندگی دیجیتالی است. در مورد وظایف پدر و مادری، اغلب نمی‌توان اصولی را به طور مشخص بیان کرد اما به عنوان افراد بالغ، ما باید در خصوص کارهایی که انجام می‌دهیم، اگر حتی در ابتدا هیچ ذهنیتی هم نداشته باشیم، دانسته‌های خود را بالاتر ببریم.   

هادی حسنی


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید