اگر شما فرد مسئول مقابله با یک بیماری خطرناک در زمانهای گذشته میبودید، برای درمان ابتدا سراغ چه افرادی میرفتید؛ افراد عادی، افراد مشهور یا افراد مورد اعتماد دیگران؟
به نظر فرد مورد اعتماد گزینهی درستتری باشد. این افراد با مردم زیادی در ارتباط هستند ولی افراد معمولی و بیشتر افراد مشهور با عدهی خاصی ارتباط دارند و ارتباطات آنها محدود است. هر دو عمل واکسیناسیون و آموزش افراد مورد اعتماد، کاری سودمند است و تاثیرات زیادی در جامعه دارد.
در تحقیق جدیدی که مجله آکادمی ملی علم چاپ شده است نشان میدهد که این پدیده به شکلی کار میکند. محققین در این مطالعه کشورهای در حال توسعه را مورد مطالعه قرار دادند؛ جایی که بیماریهای عفونی میتواند موجب مرگومیر افراد زیادی بشود، چرا که این افراد به علت کمبود منابع و زمان نمیتوانند همگی به آموزش و درمان دسترسی پیدا کنند. محققین دادههای مربوط به ۱۶,۰۰۰ نفر در ۱۷ منطقه روستایی در اوگاندا را مورد مطالعه قرار دادند و بر روی این مسئله که آموزش و واکسن در بین این افراد چگونه پخش میشود و برای بهبود این امدادرسانی چه کاری میتوانیم انجام دهیم، تمرکز کردند.
به طور کلی آموزش، درمان و داروها و اطلاعات مربوط به سلامتی به شکل سنتی در این نواحی پخش میشود؛ توسط معلمان، متولیان سلامت، دولتمردان محلی و … . ولی به یاد داشته باشید که در این گروه از افراد، افرادی وجود دارند که مورد اعتماد افراد بیشتری هستند و با بسیاری از مردم در ارتباط هستند. محققین دریافتند که استفاده از این افراد بخصوص میتواند قدرت زیادی در مقابله با بیماریها و عادات بد به ما بدهد.
دکتر Goylette Chami سرپرست نویسندگان این مطالعه و عضو هیئت علمی پاتولوژی دانشگاه کمبریج در این باره میگوید:
هر فرد در اجتماع به مانند یک نقطه است. بیشتر این نقاط تنها با افراد کمی در ارتباط هستند، اما تعداد کمی از این نقاط ارتباطات زیادی دارند. این نقاط به نوعی قطبهایی هستند که باید شناسایی شوند و برای اهداف ما مورد استفاده قرار گیرند؛ برای جلوگیری از گسترش بیماریها و رفتارهای آسیبزا.
برای مثال، زمانی که عفونت انگلی در جامعه رواج پیدا کند، باید به حدود سهچهارم از افراد این جامعه آموزش بدهیم تا بتوانیم از گسترش آن جلوگیری کنیم. این مسئله در مقام سخن کار راحتی است، ولی عمل چیز دیگری است.
Chami علت سختی آموزش و درمان این حجم از افراد را مربوط به افرادی میداند که از پذیرش آموزش و درمان امتناع میکنند و به همین دلیل نمیتوان به این هدف رسید.
به همین دلیل است که گروه او به دنبال ساختن الگوریتمی هستند که بوسیله آن بتوانند به شکلی این قطبها را سریعا شناسایی کنند. زمانی که این افراد شناسایی و درمان شوند، کار آموزش کل جامعه به سرعت و راحتی قابل انجام خواهد بود، و در نهایت این آموزش منجر به درمان میشود. بر اساس این مطالعه، باید به این طریق به ۳۲ درصد از افراد آموزش سلامتی داد، چرا که تنها ۵۴ درصد از افراد را میتوان به شیوه سنتی آموزش داد.(به یاد داشته باشید که در حدود ۳/۴ از افراد آموزش ببینند کافی است و این دو آموزش متفاوت افراد مشترکی را نیز در بر میگیرند.)
الگوریتمی که آنها ساختهاند واقعا ساده است؛ بروید به یک روستا، چند خانوار را به شکل تصادفی انتخاب کنید و از آنها در مورد معتبرترین منبع توصیههای پزشکی بپرسید. این راه ساده میتواند ما را به سمت پرارتباطترین خانواده سوق بدهد، این کار نه نیازی به اطلاعات زیادی دارد و نه وسیله خاصی میخواهد.
Chami در این باره میگوید:
در یک دنیای ایدهآل همه افراد درمان خواهند شد، ولی به علت محدودیت منابع، زمان و اطلاعات، ما باید به دنبال پرارتباطترین افراد باشیم. با آموزش و درمان این قطبها کارها سریعتر پیش میرود و راحتتر میتوان از گسترش بیماریها جلوگیری کرد و بیشتر افراد در امان خواهند بود.
نکتهای قابل تأمل؛ با این که مالاریا، بیماری قابل پیشگیری است ولی در اوگاندا عامل اصلی مرگومیر به شمار میرود.