اختلالات شناختی یکی از ویژگیهای کلیدی اختلالات روانپریشی میباشد. آخرین تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان میدهد که نشانههای این اختلال زمانی که فرد به سن چهار سالگی میرسد، میتواند آشکار شود.
تخمین زده میشود که بیش از ۳ درصد افراد ایالات متحده در طول عمر خود تحت تاثیر اختلالات روانپریشی قرار گرفتهاند. با این حال، به رغم شایع بودن نسبی آن، ما هنوز هم به یادگیری در مورد چرایی و چگونگی این رخداد نیازمندیم.
افراد دارای اختلالات روانپریشی اساسا ارتباط خود را با واقعیت از دست میدهند. علاوه بر مسائل دیگر، آنها حتی ممکن است دچار توهم نیز بشوند!
یکی دیگر از ویژگیهای اصلی اختلالات روانپریشی، کاهش تواناییهای شناختی است. برخی از دانشمندان برای بدست آوردن بینشی در این خصوص، بر روی این بعد از شرایط بیماری متمرکز شدهاند.
از آنجایی که عوامل دخیل در ایجاد اختلالات روانپریشی هنوز به طور کامل درک نشدهاند، محققان امیدوارند که با یادگیری بیشتر در مورد فرآیندهای کاهش شناختی و حتی تشخیص زودهنگام آن بتوانند فرصتی برای مداخله و تغییر شرایط بیماری ایجاد کنند.
روانپریشی و ضریب هوشی (IQ)
محققانی از کالج King انگلستان و انجمن علوم اعصاب ایالت Kingdom که همگی علاقهمند به تحقیق در مورد جنبههای شناختی بیماری روان پریشی بودند پس از انجام یک سری مطالعات، جزئیات بررسیهای خود را در مجلهی روانپزشکی JAMA منتشر کردند.
مطالعات قبلی نشان داده بود که میزان نمرات IQ در افرادی که مبتلا به اسکیزوفرنی (نوعی از اختلال روانی) بودند بعد از ظهور علائم، در مقایسه با تستهای قبلی پایینتر آمده بود. با این حال، تحقیقات اخیر سعی اشتند تا این افت را در IQ به عقب برگرداند تا بتواند درک درستی از زمان ابتلا به آن را داشته باشد. این بسیار مهم است، چراکه دانشمندان سالها به دنبال پاسخ این پرسش بودند که آیا اسکیزوفرنی میتواند ناشی از عدم رشد کافی مغز بوده باشد یا خیر؟!
مقالهی مرتبط: اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی، افسردگی، اختلال ژنهای مشترک
اگرچه دوران جوانی، دورهای بحرانی در ابتلا به این بیماری است اما محققان، بیشتر توجهات خود را به دوران کودکی افراد معطوف کردهاند.
دانشمندان در آخرین تحقیق، با گستردگی کمی بیشترِ شبکهی مطالعاتی خود، افراد دارای اختلالات روانی را با دیگر افراد مبتلا به اختلالات ذهنی دیگر، چون جنون یا افسردگی مقایسه کردند.
نمودار کمبودهای شناختی
در مجموع، این مطالعه با استفاده از دادههای ۴۲۳۲ نفر از بریتانیا ( از ۱۸ ماهگی تا ۲۰ سالگی ) انجام شد.
پس از تجزیه و تحلیل، محققان متوجه شدند افرادی که در بزرگسالی دچار اختلالات روانپریشی شده بودند، آزمونهای ضریب هوشیشان در دوران نوزادی معمولی بوده اما در ۴ سالگی، شواهدی از کاهش توانایی شناختی از خود بروز داده بودند.
هنگامی که آنها به بزرگسالی رسیدند، در ۱۵ ویژگی با گروه کنترل تفاوت داشتند. کاهش در حافظه، تمرکز و سرعت پردازش از جملهی این تفاوتها بودند. در مقایسه با شرایط دیگر، تنها کسانی که اختلالات روانپریشی داشتند، دارای نقص پیشرونده در میزان IQ بودند.
هر مرحله از تست IQ جوانب مختلفی از عملکردهای شناختی افراد را محک میزد و به گفتهی محققان با انجام این تست، تفاوتهای بسیاری آشکار شد.
به گفتهی محققان، هوش کلامی از همان اوایل کودکی کاهش مییابد اما پس از آن ثابت باقی میماند، اما ضریب هوشی در تمام جنبههای مختلف و ضریب هوشی غیرکلامی افراد مستعد به روانپریشی، از نوجوانی به بعد به تدریج دچار نقصان میشود.
رویکرد و جهتدهی محتاطانه
با اینکه یافتهها بسیار جالب بوده و بینش جدیدی در پیشرفت اختلالات روانی برای ما ارائه میدهد اما با این حال، هنگام بررسی و تفسیر نتایج، محققان سعی میکنند تا جانب احتیاط را رعایت کنند.
محقق ارشد این مطالعه، دکتر Abraham Reichenberg میگوید:
مهم است که در نظر داشته باشیم بسیاری از کودکانی که در زندگی خود در شرایط مختلف با مشکلاتی در مدرسه و یا در انجام سایر کارهای فکری مواجه میشوند تنها یک اقلیت کوچکِ در حال تشکیلِ یک اختلال روانپریشی را شامل میشوند.
محققان معتقدند که تحقیقاتشان باید بار دیگر نیز تکرار شود. اگرچه حجم نمونهی کار آنها به طور کلی وسیع بود، اما تنها تعداد کمی از افراد مبتلا به اختلال روانپریشی برای انجام تستهای IQ در دسترس بودند.
با انجام هر تحقیق، محققان بیشتر امیدوار میشوند که یافتههایشان بتواند راهکارهای موثرتری برای مدیریت شرایط روانپریشی ایجاد کند.
دکتر Reichenberg میگوید:
مداخلات اولیه برای نوجوانان و بزرگسالان جوانِ مبتلا به بیماریهای روانی ارائه شده است. نتایج ما اهمیت بالقوهی مداخلات را در سنین پایین بیشتر نمایان میسازد. مداخله در دوران کودکی یا اوایل نوجوانی ممکن است از بدتر شدن تواناییهای شناختی جلوگیری کند و حتی ممکن است شروع بیماری را با تاخیر مواجه سازد؛ چه بسا بتواند از وقوع آن نیز پیشگیری به عمل آورد!
پس از این مطالعه، دکتر Reichenberg قصد دارد تا تغییرات مغزی را در افرادی که دچار بیماریهای روانی هستند بررسی کند. او همچنین میخواهد نگاه دقیقتری به عوامل بالقوهی محیطی و ژنتیکی خطرناکی بیاندازد که میتوانند فرد را به تواناییهای شناختی ضعیفتر رهنمون سازند.
مقالهی مرتبط: کاهش تواناییهای شناختی: آیا سطح پایین سدیم خون میتواند ریسک فاکتور باشد؟