انتشار این مقاله


چگونه نوجوانی شاد باشیم: دوستی در دوران نوجوانی

دوستان‌‌‌ خود را با دقت انتخاب كنید!

مطلبی که در ادامه می‌خوانید ترجمه فصل پنجم از کتاب “Being A Happy Teen” اثر اندرو متیوس (Andrew Matthews) می‌باشد.


قسمت اول را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: چرا زندگی سخت است؟

قسمت دوم را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: چگونه خود را دوست بداریم

قسمت سوم را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: مشکلات نوجوانان با والدین


متن کامل کتاب در جستجوی شادی از همین نویسنده را در دکتر مجازی بخوانید.

دوستان

دوستی در دوران نوجوانی: دوستان‌‌‌ خود را با دقت انتخاب كنید

تابحال وارد توالت عمومی‌ای شده‌اید كه آنقدر بوی بدی می‌داده كه احساس خفگی كنید؟ اما آنقدر عاجز شده بودید كه بناچار وارد مستراحی شدید كه‌‌‌‌‌ نمی‌خواستید.

به یك چیزی توجه كردید؟ ۵ دقیقه بعد كه آنجا را ترك كرده اید این بو آنقدر‌ها  هم بد نبوده!

و اگر تصادفا خودتان را به مدت یك ساعت در آنجا محبوس كنید چطور؟ ممكن است بگویید، كدام بو؟

چه اصلی در این‌جا مطرح است؟ این كه ما به محیطی كه در آن هستیم عادت می‌كنیم.

اگر سیگار‌‌‌‌‌ نمی‌كشید، و كسی هم از اطرافیان‌‌‌‌تان سیگاری نیست، حتی به سیگار فكر هم‌‌‌‌‌ نمی‌كنید. اما اگر همه دوستان‌‌‌‌تان سیگاری باشند، و در بار‌‌‌های سیگاری وقت گذرانی كنید، به آن عادت می‌كنید. دیر یا زود سیگار می‌كشید!

اگر دوستان‌‌‌‌تان دروغ بگویند، در ابتدا شما را نگران می‌كنند. اما بعد از مدتی به این حقیقت كه بعضی‌‌‌‌ها  دروغ می‌گویند عادت می‌كنید. و آنقدر با آن‌‌ها می‌گردید تا شروع به دروغ گفتن می‌كنید.

نشست و برخاست با انسآن‌‌‌‌های بدبخت، شما را بدبخت می‌كند – و فكر می‌كنید كه طبیعی است! با آدم‌‌‌های خرده گیر باشید، شما هم عیب جو خواهید شد – و فكر می‌كنید عادی است.

اگر با دوستانی نشست و برخاست كنید كه شاد و باانگیزه هستند، شما هم شاد و باانگیزه خواهید شد – و فكر می‌كنید كه عادی است. خودتان را گول نزنید كه تحت تاثیر دوستان‌‌‌‌تان قرار‌‌‌‌‌ نمی‌گیرید.

اگر خانواده یا دوستان‌‌‌‌تان منفی و بدبخت باشند، شما باید دوستان مثبت و شاد بیابید. یك جایی در زندگی تان، شما باید رفیق مثبت داشته باشید – یا بدبین‌ها شما را جذب می‌كنند – و حتی اطلاع هم ندارید كه این در حال رخ دادن است.

خلاصه کلام

ما هر روزه تحت تاثیر افراد و نگرش‌‌‌های اطرافیان‌مان قرار می‌گیریم. گاهی باید اقدام كنیم – یا دوستان‌مان را عوض كنیم – در حالیكه می‌توانیم بگوییم، یك چیزی این اطراف بوی بد می‌دهد!


دوستی در دوران نوجوانی: دیگران چه فكری می‌كنند؟

  • قانون ۱: همه با شما موافق نخواهند بود.
  • قانون ۲: اشكالی ندارد.
  • قانون ۳: اینطور نیست كه همه از شما خوششان بیاید.
  • قانون ۴: این هم اشكالی ندارد. شما نخواهید مرد.

به چیزی كه دیگران فكر می‌كنند اهمیت می‌دهید؟ البته! همه ما همین كار را می‌كنیم. همه ما می‌خواهیم دیگران فكر كنند ما حرف نداریم، باهوش هستیم، جذاب و شوخ طبعیم. اما قرار نیست همه از شما خوششان بیاید. چه می‌كنید؟ فراموش كنید!

تلاش بیش از حد

تابحال از خودتان پرسیدید چرا همه بچه‌‌‌‌ها را دوست دارند؟ این تاحدی به این دلیل است كه بچه‌‌‌‌ها اهمیت‌‌‌‌‌ نمی‌دهند كه شما از آن‌‌ها خوش‌‌‌‌تان می‌آید یا خیر. بچه‌‌‌‌ها می‌خورند، جیغ می‌كشند، سروصدا می‌كنند، و بوی بد تولید می‌كنند و اهمیت‌‌‌‌‌ نمی‌دهند.

بچه‌‌‌‌ها سعی‌‌‌‌‌ نمی‌كنند مردم را تحت تاثیر قرار دهند. وقتی شما بچه هستید، مجبور نیستید معركه یا زیرك یا جذاب یا باهوش باشید.

جالب نیست! بچه‌‌‌‌ها اهمیت‌‌‌‌‌ نمی‌دهند راجع به آن‌‌ها  چه فكری می‌كنیم – و به همین دلیل ما آن‌‌ها  را دوست داریم.

باید یك چیز را از این موضوع آموخت. خودتان باشید. این به این معنی نیست كه باید بی‌ادب یا خودخواه باشید. بلكه یعنی چیزی بعنوان تلاش بیش از حد وجود دارد.

بیش از حد تشنه چیزی نباشید

مثال: ماری تشنه دوستی است كه او را ستایش كند. اما او بیش از حد از خود بی خود است، این‌طور نیست. احتمال دارد چنین كسی را بیابد؟ در واقع نه. اولا، بی تابی اش تمامی پسر‌ها  را فراری خواهد داد. ثانیا، تا وقتی او این‌طور تشنه است، دوست داشتنی نیست.

مثال: شما فرد دوست داشتنی‌ای را می‌بینید و به شما می‌گوید، هفته بعد به تو زنگ می‌زنم. پس بدمت یك هفته جایی‌‌‌‌‌ نمی‌روید – حتی توالت! كنار تلفن می‌نشینید و منتظر می‌مانید. چه كسی زنگ می‌زند؟ همه به جز او. وقتی می‌نشینید و منتظر می‌مانید، ظاهرا هیچ‌گاه اتفاق‌‌‌‌‌ نمی‌افتد.

از این چه می‌آموزیم؟ هرگز زندگی‌‌‌‌تان را معطل كسی نكنید. در زمان حال زندگی كنید. مشغول باشید. برای هیچكس یا هیچ چیز از زندگی دست نكشید.

اگر منتظرید دوست‌تان به شما زنگ بزند، یا منتظر پاسخ درخواست كار هستید، یا منتظر نامه هستید، به زندگی‌‌‌‌تان ادامه دهید.

این‌ها توضیح منطقی ندارد – اما احتمالا این اصل را در زندگی‌‌‌‌تان درمی‌یابید. در حالی كه برای چیزی یا كسی هلاك هستید، چیزی اتفاق‌‌‌‌‌ نمی‌افتد.

ترس از مردم

آیا تا به حال برای‌‌‌‌تان اتفاق افتاده است؟ پسر تازه‌واردی در مدرسه است – ما او را جو می‌نامیم.

اولین روز مدرسه جو را در راهرو می‌بینید، و می‌خواهید بگویید، “سلام!” اما با خودتان فكر می‌كنید، “فقط وقتی سلام می‌كنم كه او اول سلام كند”.

اما او سلام نمی‌كند پس شما هم سلام‌‌‌‌‌ نمی‌كنید و آخر روز با خودتان می‌گویید، “او آنقدر‌ها دوستانه نیست!” روز بعد تصمیم می‌گیرید، “من فقط وقتی سلام می‌كنم كه او سلام كند”. اما جو چیزی‌‌‌‌‌ نمی‌گوید و بنابراین شما هم این كار را‌‌‌‌‌ نمی‌كنید.

روز سوم، شروع می‌كنید بازی كردن. تظاهر می‌كنید كه به هم توجهی ندارید. از جلوی او در راهرو رد می‌شوید – او تظاهر می‌كند كه به سقف نگاه می‌كند، شما تظاهر می‌كنید كه به زمین نگاه می‌كنید.

پس از یك هفته، با خودتان می‌گویید، “به هیچ وجه از او خوشم‌‌‌‌‌ نمی‌آید.”

در این حال، تمام مدت جو چه فكری می‌كرده است، “من فقط وقتی سلام می‌كنم كه او سلام كند.” در حالی كه شما می‌ترسیدید با جو صحبت كنید، او می‌ترسیده با شما صحبت كند!

مردم ظاهرا بسیار خوشایند هستند. اما هیچكس به انداز‌‌‌های كه بنظر می‌رسد به خودش مطمئن نیست. در درون دیگران همان چیز‌‌‌هایی هست كه شما ممكن است نگران‌‌‌‌‌شان باشید، “آیا به اندازه كافی باهوش هستم؟ آیا به اندازه كافی باریك اندام هستم؟ آیا بینی بزرگی دارم؟”

خلاصه کلام

نیازی نیست از مردم بترسید. نیمی از اوقات آن‌‌ها از شما می‌ترسند!


دوستی در دوران نوجوانی: برخی مسائل به شما مربوط می‌شود

فقط چون كسی از شما سوالی می‌پرسد، به این معنی نیست كه شما باید پاسخ آن را بدانید. مسلما، توقع والدین و معلمین برای این كه به سوالات‌‌‌‌‌شان پاسخ دهید بجاست اما بین هم مدرس‌‌‌های‌‌‌‌ها برخی چیز‌ها به خودتان مربوط می‌شود.

مجبور نیستید همیشه خودتان را توضیح دهید. اگر دوستان‌‌‌‌تان از شما می‌پرسند:

  • چرا این لباس را پوشیدی؟
  • چرا اینكار را می‌كنی؟
  • چرا با آن پسر می‌گردی؟
  • چرا به این موسیقی احمقانه گوش می‌دهی؟

ممكن است گاهی بگویید، “این با من جور است” یا “از آن خوشم می‌آید.” همین قدر كافی است.

خلاصه کلام

مجبور نیستید زندگی‌‌‌‌تان را صرف توضیح دادن خودتان بكنید یا توجیه كنید كه چرا كاری را می‌كنید. اگر می‌خواهید كاری را بكنید و این كار به كس دیگری صدمه‌‌‌‌‌ نمی‌زند، كاملا خوب است.


دوستی در دوران نوجوانی: مجبور نیستید عصبانی شوید!

گاهی برادران و خواهران و دوستان‌‌‌‌تان در مدرسه چیز‌‌‌هایی می‌گویند كه شما را امتحان كنند. ممكن است چیز‌‌‌هایی مثل این بگویند:

  • تو چاق هستی!
  • تو زشت هستی!
  • تیمت افتضاح بازی می‌كند!

اغلب اوقات، آن‌‌ها فقط شما را امتحان می‌كنند تا ببینند چه واكنشی نشان می‌دهید. آن‌‌ها امتحان می‌كنند ببینند آیا می‌توانند شما را عصبانی كنند. اگر عصبانی شوید، آن‌‌ها برنده می‌شوند!

درست به همین اندازه كه عجیب به نظر می‌رسد، مجبور نیستید عصبانی شوید. شما حق انتخاب دارید – شما ربات نیستید.

كسی شما را عصبانی كرد؟

شما می‌توانید یا:

  1. لبخند بزرگی روی لب بیاورید و بگویید، ممكن است حق با توباشد! نهایت چیزی كه آن‌‌ها می‌خواهند این است كه با آن‌‌ها موافقت كنید؛ یا در غیر این صورت
  2. وانمود كنید چیزی نشنیدید. وقتی هیچ واكنشی نبینند، معمولا بدنبال كار خود می‌روند.‌‌‌‌‌‌

بدانید كه چه زمانی د‌هانتان را بسته نگهدارید: شكایت كردن

چه چیزی در قهرمانان فیلم برای ما جذاب است؟ آن‌‌ها  هیچگاه شكایت‌‌‌‌‌ نمی‌كنند! قهرمان از پشت چاقو می‌خورد یا به پایش تیر می‌خورد و آن را بیرون می‌كشد و به كارش ادامه می‌دهد. ما از آدم‌‌‌هایی كه شكایت‌‌‌‌‌ نمی‌كنند خوشمان می‌آید.

چیز‌‌‌هایی كه سایرین‌‌‌‌‌ نمی‌خواهند بشنوند. چیز‌‌‌هایی مثل:

  • سرم درد می‌كند.
  • حالم خوب نیست.
  • دیشب نخوابیدم.
  • هیچكس از من خوشش‌‌‌‌‌ نمی‌آید.
  • از خودم متنفرم!
  • حوصله‌ام سررفته است.
  • افسرده‌ام.
  • چرا همیشه همه چیز سر من خراب می‌شود؟

می‌خواهید بین دوستان‌‌‌‌تان محبوب باشید؟ مجبور نیستید همیشه شوخ طبع یا باهوش باشید. بعضی اوقات، فقط باید بدانید چه موقع د‌هانتان را بسته نگهدارید. در روابط معمولا این اتفاق رخ می‌دهد: تِد به دیدن تینا می‌رود. هر دو به بهترین نحو رفتار می‌كنند. شروع به خندیدن و شوخی كردن می‌كند. آن‌‌ها  درباره چیز‌‌‌های شاد و مثبت حرف می‌زنند. و تینا فكر می‌كند، “او فوووووووق‌العاده است! ما چیز‌‌‌های مشترك زیادی داریم!”

پس از یك هفته تد شروع می‌كند راحت برخورد كردن. شروع می‌كند به شكایت درباره زندگی‌اش و ملامت كردن خودش.

پس از یك ماه، از تینا – و لباس‌‌‌هایش، و والدینش و هوا و …. – انتقاد می‌كند.

در این بین، تینا فكر می‌كند، تو قبلا خیلی سرحال بودی. اما حالا خیلی آزاردهنده شدی.

و تد فكر می‌كند، فكر می‌كردم عاشقم هستی. چه اتفاقی افتاده؟

اگر مشكلی دارید و می‌خواهید با یك دوست درددل كنید، اشكالی ندارد اما حدی برای آن قائل شوید. مجبور نیستید به همه دنیا بگویید.

از فردا، هرگز به كسی نگویید، دیشب نخوابیده اید. آیا كمكی می‌كند؟

انتقاد از خود

فرض كنیم من و شما دوست هستیم و من هر روز به شما می‌گویم، “من خیلی خسته كننده ام.‌‌‌‌‌ نمی‌دانم چرا می‌خواهی با من دوست باشی!‌‌‌‌‌ نمی‌دانم چرا من را ترك‌‌‌‌‌ نمی‌كنی.” من در نهایت خواهم گفت، “ایده خوبی است!”

ماری می‌گوید، “اما اگر خودم را نكوهش كنم، پس می‌توانم به مردم نشان دهم كه فروتن هستم!” اما این اشتباه است! اگر می‌خواهید فروتن باشید، باشید. خودنكوهی فروتنی نیست، حماقت است.

كسانی كه خود را تحقیر می‌كنند، آزاردهنده‌اند. آن‌‌ها  شما را وادار می‌كنند بزنید توی سرشان.

خودنكوهی باعث می‌شود شما بروید روی اعصاب دیگران و خودانگاره‌‌‌‌تان را خراب می‌كند. چیز‌‌‌های بدی كه می‌گویید ریشه در ناخودآگاه‌‌‌‌تان دارند. یك قراری با خودتان بگذارید: “از امروز اگر نتوانم به چیز مثبتی فكر كنم، د‌هانم را بسته نگه خواهم داشت.”

خلاصه کلام

شما چیزی می‌شوید كه به آن فكر می‌كنید.


دوستی در دوران نوجوانی: تحسینات

از خودتان بپرسید،”آیا به انداز‌‌‌های كه دوست دارم به من می‌گویند خوش قیافه، باهوش، توانا، لایق، شوخ طبع، دوست داشتنی یا فوق العاده؟” احتمالا پاسخ این است، “نه” این‌طور نیست؟ درباره همه ما همین‌طور است. ما هیچ‌گاه به اندازه كافی تحسین‌‌‌‌‌ نمی‌شویم.

تحسینات تاحدی شبیه به غذا هستند – حتی اگر امروز تحسین شویم، دوست داریم فردا بیشتر تشویق شویم.

حتی قهرمانان ورزشی و ستاره‌‌‌‌‌های فیلم هم عاشق تحسین شدن هستند. مصاحبه مردم مشهور را در تلویزیون نگاه كنید. وقتی مصاحبه كننده به آن‌‌ها می‌گوید كارشان عالی بوده، به درخشش صورت‌‌‌‌‌شان توجه كنید!

این به شما چه می‌گوید؟ اینكه همه دوست دارند تلاش‌‌‌های‌‌‌‌‌شان دیده شود. پدرتان دوست دارد بشنود، “بابا، كباب عالی‌ای پختی!” مادرتان دوست دارد بشنود، “در این لباس معركه شدی!” معلم‌‌‌‌تان دوست دارد بشنود، “درس عالی‌ای بود!”

شما می‌گویید، چرا باید به خودم زحمت تحسین كردن دیگران را بدهم؟

اولا، این كار حس خوبی به شما می‌دهد.

ثانیا، حس خوبی به آن‌‌ها  می‌دهد.

ثالثا، وقتی به فضائل دیگران توجه می‌كنید آن‌‌ها  هم شروع می‌كنند به خوبی‌‌‌‌‌های شما توجه كردن، آن‌‌ها  شروع می‌كنند به تحسین كردن شما – و بنابراین شما اغلب حس خوبی دارید.

گاهی اوقات من از دیگران تعریف می‌كنم و آن‌‌ها با من مخالفت می‌كنند!

آیا این به این معنی است كه آن‌‌ها از تحسین شدن خوششان‌‌‌‌‌ نمی‌آید؟ نه. كسانی كه معمولا تحسین‌‌‌‌‌ نمی‌شوند گاهی كمی خجالت می‌كشند اما از درون خیلی خوشحال می‌شوند.

گاهی اوقات ما به طرز خنده‌داری عمل می‌كنیم، ماری سه تعطیلی آخر هفته را صرف خریدن یك پیراهن نو می‌كند. بالاخره، لباسی عالی پیدا می‌كند اما باید یك ماه منتظر بماند تا موقعیت خوبی برای پوشیدن آن دست دهد. حالا به یك مهمانی دعوت شده است. پنچ ساعت وقت صرف آماده شدن می‌كند. وقتی وارد مهمانی می‌شود، شما می‌گویید، “ماری، چه پیراهن زیبایی. معركه شده‌ای!”

و ماری می‌گوید، “اما من قوزك‌‌‌های چاقی دارم.”

حالا ماری ممكن است در مقابل تعریفی كه از او شده است كمی خجالت كشیده باشد، اما می‌توانید شرط ببندید كه خیلی خوشحال شده است.

در ظاهر دیگران ممكن است بسیار مطمئن و خوداستوار بنظر بیایند. اما اغلب مان تحت انتقادات والدین، برادران و خواهران مان بزرگ می‌شویم. همه ما گاهی عصبی می‌شویم. همه ما نگران هستیم كه آیا به اندازه كافی خوب هستیم. همه افكاری از این دست دارند، “كاش قدبلندتر بودم، كاش لاغرتر بودم، كاش باهوش‌‌‌‌‌‌تر بودم، كاش چشمانم به هم نزدیك نبودند!” به همین دلیل تعریف و تمجید‌ها  ارزش زیادی دارند. تحسین‌‌‌‌‌های رك بسیار با ارزش اند. شما نه تن‌ها روزشان را بلكه گاهی ماه‌‌‌‌‌شان را موفقیت آمیز می‌كنید!

خلاصه کلام

پاداش تعریف كردن از دیگران این است كه این كار شما را خوشحال‌‌‌‌‌‌تر می‌كند. تعریف كردن از مردم باعث می‌شود كه روی ویژگی‌‌‌های مثبت‌‌‌‌‌شان متمركز شوید. هرگاه به چیز‌‌‌های مثبت نگاه كنید، زندگی بهتر به نظر می‌رسد.


دوستی در دوران نوجوانی: تمجید یك هدیه است‌‌‌‌‌‌

وقتی كسی از شما تعریف می‌كند چه می‌گویید؟ “متشكرم!”

تمجدید در واقع یك هدیه است. وقتی زمان صرف می‌كنید و به خودتان زحمت می‌دهید تا از كسی تعریف كنید، خیلی بهتر است كه طرف مقابل بگوید، “متشكرم”، نه این كه آن را رد كند. شما هدیه را برنمی‌گردانید – پس چرا باید تعریف را برگردانید؟

هرگاه از شما تعریف شد، نه عذرخواهی كنید و نه مشاجره – فقط بگویید “متشكرم!” این یعنی نزاكت.

تذكر: تعریف كردن از مردم با “چاپلوسی” فرق دارد. “چاپلوس‌ها ” هر چیزی می‌گویند تا مردم از آن‌‌ها  خوششان بیاید – و هیچ‌كس از یك آدم چاپلوس خوشش‌‌‌‌‌ نمی‌آید. تمجید شناخت خالصانه ویژگی‌‌‌های یك فرد است.

تمركز

برای یك لحظه به بهترین دوست‌‌‌‌تان فكر كنید. حالا، به یك چیز درباره آن دختر (فرض كنیم دوست‌‌‌‌تان دختر است) فكر كنید كه شما را آزار می‌دهد. چیزی به ذهن‌‌‌‌تان می‌رسد؟

حالا، به چیز‌‌‌های بیشتری فكر كنید كه دوست ندارید – شاید طرز صحبت كردنش، لباس پوشیدنش، شاید همیشه دیر می‌كند یا ممكن است كمی غرغرو باشد. آیا می‌توانید به چیز‌‌‌های بیشتری فكر كنید؟

ظرف یك ساعت ممكن است به ۱۰ چیز فكر كنید كه از آن‌‌ها خوشتان‌‌‌‌‌ نمی‌آید. ظرف یك هفته ممكن است به صد چیز فكر كنید. در ن‌‌‌هایت ممكن است تصمیم بگیرید دیگر هرگز او را نبینید!

حالا روی دیگر قضیه را در نظر بگیرید. به چیزی فكر كنید كه در او می‌پسندید. به خاطر بیاورید كه چطور شما را می‌خنداند. چه چیزی بودن با او را خاص می‌كند؟ به اوقات خوبی كه با هم داشته اید فكر كنید.

حالا حس كاملا متفاوتی راجع به دوست‌‌‌‌تان دارید. اما آیا او تغییر كرده است؟ نه، این شمایید كه تغییر كرده اید. شما تمركزتان را تغییر داده‌اید.

همه ما عیب‌‌‌های زیادی داریم. هركسی می‌تواند عیب‌‌‌های دیگران را بیابد. وقتی در مردم به به دنبال چیز‌‌‌های خوب بگردید چیز‌‌‌های خوبی پیدا می‌كنید. وقتی به دنبال عیب‌ها  بگردید، عیب پیدا می‌كنید.

خلاصه کلام

كلید دوستی‌‌‌‌ها بر ویژگی‌‌‌‌های دیگران متمركز است.


 دوستی در دوران نوجوانی: بخشیدن دیگران

یك جایی در زندگی اغلب ما آموخته‌‌‌‌‌‌ ‌ایم كه بخشیدن دیگران ایده خوبی است. آموخته‌‌‌‌‌‌‌ایم كه این كار “مقدس” یا “معنوی” است. اما یك دلیل اساسی دیگر هم برای بخشیدن دیگران وجود دارد: وقتی آن‌‌ها را‌‌‌‌‌ نمی‌بخشید، این كار زندگی‌‌‌‌تان را نابود می‌كند!

مثلا:

  1. من را از لیست مهمآن‌‌‌‌های دعوت شده برای تولدتان حذف می‌كنید یا
  2. شما دوست دختر من هستید اما با پدر من می‌چرخید. پس من می‌گویم، “هرگز به خاطر این كار تو را‌‌‌‌‌ نمی‌بخشم!”

چه كسی زجر می‌كشد؟ شما نه!

كف اتاق قدم می‌زنم. معده ام ورم كرده است و‌‌‌‌‌ نمی‌توانم بخوابم.

شما احتمالا بیرون در حال جشن گرفتن هستید – یا خواب هستید!

این ایده را از كجا آورده‌‌‌‌‌‌‌ایم كه اگر دیگران را نبخشیم، آن‌‌ها  زجر می‌كشند؟ این بی معنی است!

وقتی‌‌‌‌‌ نمی‌پذیرید كه دیگران – مادرتان، معلمین‌تان، رئیس‌‌‌‌تان – را ببخشید، از درون پژمرده می‌شوید. این كار زندگی‌‌‌‌تان را تباه می‌كند! دفعه بعد كه از كسی می‌رنجید، چشمان‌‌‌‌تان را ببندید و احساساتتان را تجربه كنید. بدنتان را تجربه كنید. گناهكار دانستن دیگران شما را بدبخت می‌كند.

افراد بدبخت لیستی از رنجیدگی‌‌‌‌ها  در سرشان دارند….آن دختر مرا تحقیر كرد، آن پسر پشت سرم حرف زد، آن پسر دروغ گفت… آن‌‌ها  لیست را مرور می‌كنند تا ببینند چیزی از قلم نیفتاده است! و به این لیست می‌افزایند.

آدم‌‌‌های شاد كار‌‌‌های بهتری برای انجام دادن دارند.

برای بخشیدن دیگران مجبور نیستید با كاری كه كرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند موافق باشید. فقط باید بخواهید كه زندگی‌‌‌‌تان خوب پیش رود. گاهی می‌گوییم، “می بخشم، اما‌‌‌‌‌ نمی‌بخشیم.” كه یعنی ، “در این لحظه بی خیال آن می‌شود اما ممكن است بعدا بخواهم گه گاه آن را بخاطر بیاورم.” بخشیدن یعنی فراموش كردن.

مطالعات اخیر در موسسه بهداشت همگانی در كالیفرنیا تایید می‌كنند كه كینه ورزی و رنجش سیستم ایمنی را تخریب كرده و شما را در معرض خطر حمله قلبی، سرطان و انواع بیماری‌‌‌‌ها  قرار می‌دهد. تلخی شما را بیمار می‌كند!

درحالیكه درباره بخشش حرف می‌زنیم، اولین گام بسوی بهبود زندگی بخشیدن والدین‌تان است. مطمئنم كه آن‌‌ها  كامل نیستند. اما مامان و بابای شما چیز‌‌‌های بسیار دیگری دارند كه در كنار بزرگ كردن شما به آن‌‌ها  فكر كنند! و زمانی كه بزرگ می‌شدند این كتاب‌‌‌های محبوب روانشناسی و مشاوره را در اختیار نداشتند.

هر اشتباهی كه كرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند گذشته است. هر روزی كه از بخشیدن مادرتان امتناع می‌كنید یك رای به نابودی زندگی‌‌‌‌تان می‌دهید.

یك چیز دیگر درباره بخشیدن دیگران – بخشش فرایندی آگا‌ها نه است. اگر بخواهید شاد باشید، دائما چیز‌‌‌هایی را فراموش كنید – آن‌‌ها را از لیست‌‌‌‌تان پاك كنید.

خلاصه کلام

آیا گذشت آسان است؟ معمولا خیر. اما شما مردم را بخاطر آن‌‌ها نمی‌بخشید. شما این كار را به خاطر خودتان می‌كنید.


دوستی در دوران نوجوانی: اگر مرا دوست داری، به من نزدیک‌تر خواهی شد!

وقتی عاشق كسی هستید، آن‌‌ها را وادار‌‌‌‌‌ نمی‌كنید چیزی كه شما می‌خواهید انجام دهد. وادارشان‌‌‌‌‌ نمی‌كنید كار‌‌‌هایی با تنشان بكنند كه دل‌شان‌‌‌‌‌ نمی‌خواهد.

اغوا نشوید!

اگر واقعا برای دوست‌تان مهم باشید، او به شما احترام خواهد گذاشت. اگر او شما را تهدید كند كه یا با من باش یا قطع رابطه می‌كنیم، بگذارید رابطه تمام شود. كسی كه الان شما را تهدید می‌كند، به طرق مختلف به این كار ادامه خواهد داد.

شما لیاقت بهتر از این‌ها را دارید.

هیچ‌كس‌‌‌‌‌ نمی‌تواند شما را خوشحال كند!

آیا وقتی احساس خوشحالی می‌كنید، دلتان می‌خواهد با افراد غمگین بگردید؟ احتمالا خیر! آیا وقتی احساس غم دارید دلتان می‌خواهد با افراد خوشحال بگردید؟ خیر!

افراد شاد مایل هستند با افراد شاد باشند. افراد غمگین با انسان‌‌‌‌های غمگین راحت‌‌‌‌‌‌تر هستند.

خوب این یعنی چه؟ شما‌‌‌‌‌ نمی‌توانید برای شاد شدن به دیگران تكیه كنید. اگر دل‌تان یك زندگی شاد می‌خواهد كه پر از آدم‌‌‌های شاد باشد باید ابتدا تصمیم بگیرید شاد باشید. شما باید ابتدا روی صورت خود یك لبخند بگذارید. وقتی به نیمه پر لیوان نگاه كنید، سایر آدم‌‌‌‌های شاد می‌خواهند با شما باشند. پس شاد ماندن ساده و ساده‌‌‌‌‌‌تر می‌شود.

گاهی به خودمان می‌گوییم، “الان ناراحت هستم، اما اگر یك دوست پسر/دوست دختر داشتم ممكن بود شاد باشم!” باز هم اشتباه می‌كنید. این در فیلم‌‌ها  و ترانه‌‌‌‌ها  رخ می‌دهد نه در زندگی واقعی. اگر می‌خواهید با یك دوست پسر شاد شاد باشید باید قبل از پیدا كردن دوست پسر شاد باشید. وقتی بقچه غم هستید مردان شاد شما را در رادارشان نخواهند دید.

زوج‌‌‌های غمگین معمولا قبل از آشنایی‌‌‌‌‌شان غمگین هستند. حالا آن‌‌ها  فقط با هم “غصه می‌خورند”.

خلاصه کلام

خوشبختی شما از شما آغاز می‌شود. وقتی شاد هستید زندگی‌‌‌‌تان بهتر می‌شود، دوستان و همسران شاد را جذب می‌كنید.


دوستی در نوجوانی: مواد مخدر زندگی را نابود می‌كند

اگر دوستی داشتید كه تفریحش این باشد كه با چكش به سر خود بزند، به نظر شما آیا باید شما هم آن را امتحان كنید؟

ممكن است بگویید، “آن چكش را بده به من! بگذار چندبار خودم را بزنم تا ببینم كه چه حسی دارد!”. خیر! ممكن است بگویید، “به نظر خوشایند‌‌‌‌‌ نمی‌آید، اما می‌خواهم امتحانش كنم تا مطمئن شوم؟” خیر‌‌‌‌‌ نمی‌گویید! برخی چیز‌ها  را بدون این كه امتحان‌‌‌‌‌شان كنید می‌شناسید. بدون امتحان آن‌‌ها می‌توانید بگویید مواد مخدر زندگی‌‌‌‌تان را نابود خواهد كرد.

شاید معتادان به مواد مخدر را در مصاحبه تلویزیونی دیده باشید. گفتگو معمولا اینطور پیش می‌رود….

س: چند دلار صرف مواد مخدر كرده ای؟

ج: تمام دارایی‌ام! ده هزار، بیست هزار، صد هزار….

س: كجا زندگی می‌كنی؟

ج: روی جدول، زیر پل‌ها

س: چه حسی دارد؟

ج: من ماشینم، شغلم، خانواده ام، دوستانم را از دست داده ام؛‌‌‌‌‌ نمی‌توانم غذا بخورم، هر روز مریضم، تمام بدنم درد می‌كند.

س: چطور شروع شد؟

ج: با كشیدن علف! بعد مواد دیگر را امتحان كردم.

معمولا، داستان چیزی شبیه این است، “دوستی داشتم بنام دیو، معتاد نبود. كمی احساس افسردگی كردم و او به من این ماده را پیشن‌ها د كرد. او گفت این باعث می‌شود حس بهتری پیدا كنم. فكر كردم می‌توانم كنترلش كنم، هرگز فكرش را‌‌‌‌‌ نمی‌كردم كه ممكن است زندگی‌ام را نابود كند!”

مواد مخدر زندگی‌‌‌‌تان را نابود می‌كند. به این صورت:

  • ماری جوانا، حشیش و غیره:

حافظه‌‌‌‌تان را ضعیف می‌كند، فكر كردن‌‌‌‌تان را كند می‌كند. مصرف طولانی مدت می‌تواند شما را به پارانویا و شیزوفرنی مبتلا كند.

  • قرص‌‌‌های خواب، آرمبخش‌ها:

شما را عصبی، بی خواب، و افسرده می‌كنند. اغلب باعث خودكشی می‌شوند.

  • كوكائین و كوكائین سیاه:

شما را عصبی و افسرده كرده و باعث توهم، تشنج، و خونریزی مغزی می‌شوند. در اثر اوردوز می‌توانند منجر به مرگ شوند.

  • هروئین و مورفین:

باعث عدم تعادل خلق و خوی، عفونت‌‌‌های پوستی، رگ‌‌‌های از بین رفته، عفونت‌‌‌های ریه می‌شوند. خطر جدی ابتلا به ایدز وجود دارد. مرگ در اثر اوردوز شایع است.‌‌‌‌‌‌

فروشندگان مواد مخدر اهمیت‌‌‌‌‌ نمی‌دهند كه چقدر حالتان بد است. بنابراین موادی به آن اضافه می‌كنند تا وزن آن را بالا برند و بیشتر سود كنند. آن‌‌ها  به هروئین موادی مثل شوینده لباس، نشاسته، بیكینگ پودر، و موادشوینده خانگی اضافه می‌كنند. بعنوان یك معتاد، خبر ندارید كه چه معجونی را به رگ‌‌‌هایتان تزریق می‌كنید.

آدم‌ها چگونه به مواد مخدر معتاد می‌شوند؟

تحت شرایط عادی، بدن و مغزشما مواد شیمیایی طبیعی‌ای تولید می‌كنند كه شما را شاد و سلامت نگه می‌دارد.

اما وقتی مواد مصنوعی (مواد مخدر) وارد بدن‌‌‌‌تان می‌كنید تا حس بهتری پیدا كنید، بدن‌‌‌‌تان تولید مواد شیمیایی طبیعی را متوقف می‌كند. بنابراین وقتی مواد مخدر در بدنتان است حس می‌كنیدحالتان خوب است اما به محض از بین رفتن آن‌‌ها  حالتان بد می‌شود.

تن‌ها  راه برای داشتن حال بهتر‌‌‌‌‌‌ مصرف مواد بیشتر است. وقتی مواد بیشتری مصرف می‌كنید، بدن‌‌‌‌تان مواد شیمیایی طبیعی كم و كمتری تولید می‌كند، پس برای اینكه حس طبیعی داشته باشید به مواد بیشتری نیاز پیدا می‌كنید.

افسرده و افسرده‌‌‌‌‌‌تر می‌شوید. بیمار و بیمارتر می‌شوید. اعتیادتان بطورغیرقابل تحملی پرهزینه می‌شود.

جنی (معتاد به هروئین) به من گفت، “تلاش برای ترك بدترین دردی است كه می‌توانید تصور كنید. مثل این است كه آنفولانزا گرفته باشید (البته ۱۰ برابر بدتر).”

جنی ۱۷ سال دارد و سه سال است كه معتاد شده است. هزینه اعتیادش روزانه صد دلار است و او با خودفروشی و دزدی از مردم این هزینه را پرداخت می‌كند.

جنی هرگز‌‌‌‌‌ نمی‌خواست معتاد شود. این هدف یا رویایش نبود.‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌

رهبر باشید، نه پیرو

ممكن است دوستانی داشته باشید كه انواع چیز‌‌‌های بد را به شما پیشن‌ها د كنند و وقتی شما قبول‌‌‌‌‌ نمی‌كنید ممكن است عصبانی یا آزرده شوند و به شما بگویند، ترسو – و حتی چیز‌‌‌هایی بدتر از آن. اما به خاطر داشته باشید كه همه در خفا مقاوم بودن را تحسین می‌كنند.

اگر شما جرات نه گفتن داشته باشید، و به نه گفتن ادامه دهید، احترام آن‌‌ها  را جلب خواهید كرد زیرا می‌توانید كاری را انجام دهید كه آن‌‌ها ‌‌‌‌‌ نمی‌توانند. (هرچند ممكن است هرگز به آن اعتراف نكنند).

خلاصه کلام

همه معتادان به مواد مخدر فكر می‌كردند كه می‌توانند از پس آن بربیایند. همه آن‌‌ها  چیزی شبیه به این می‌گفتند، فقط یك‌بار امتحان می‌كنم تا ببینم چیست. این كار مثل این است كه خودتان را با یك چكش بزنید. مثل راه رفتن جلوی قطار است. لازم نیست آن را امتحان كنید تا ببینید برای‌‌‌‌تان خوب است یا نه.


دوستی در دوران نوجوانی: آنا و لوئیز

در حالی كه من این متن را می‌نویسم خواهرزاده هفده ساله‌ام در بیمارستان بین مرگ و زندگی دست و پا می‌زند. سه هفته قبل او در تصادف اتومبیل دچار جراحاتی شد و تا امروز در كماست. خواهرم و شوهرش ۱۸ ساعت در روز كنار او هستند.

همه مو‌‌‌های بلوند زیبای آنا تراشیده شده و دوروبرش پر از دستگاه ‌ها ، تیوب‌‌ها  و سیم‌‌‌‌هایی است كه او را تغذیه می‌كنند، به تنفسش كمك می‌كنند، نبض، فشار خون، درجه حرارت، فشار درون جمج‌‌‌های و غیره و غیره كه من از آن‌‌ها  سر در‌‌‌‌‌ نمی‌آورم را كنترل می‌كنند.

روی دستگاه‌‌‌‌‌های اتاقك مراقبت ویژه ده‌‌‌‌ها خرس عروسكی نشسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند كه دوستانش برای او فرستاده‌اند. خانواده برای آن‌‌ها  اسم‌‌‌‌هایی مثل سام – نام جراح مغز و اعصاب – و لیزا – پرستار محبوب مان را گذاشته‌اند.

صد كارت “خوب شو” كه از طرف دوستانش فرستاده شده روی دیوار و پنجره چسبانده شده است. آن‌‌ها چیز‌‌‌هایی مثل این می‌گویند، آنا ما دوستت داریم، آنا تو همیشه باعث می‌شدی لبخند بزنیم، آنا تو زیبا هستی.

عجیب نیست كه ما چگونه منتتظر مصیبت‌ها می‌شویم تا به آدم‌ها بگوییم چقدر برای مان با ارزش هستند. اگر آنا تصادف نكرده بود، چند نفر از ما این را به او می‌گفتیم؟ چرا منتظریم؟

آنا به یك میهمانی رفت. او و یكی از دوستانش سوار ماشین شدند و رفتند تا دوری بزنند – فقط تفریحی. ماشین چپ كرد. سپس آن‌‌ها  با هلیكوپتر به بخش اورژانس بیمارستان آلفرد انتقال داده شدند.

اغلب نوجوانان فكر می‌كنند، این هرگز برای من پیش نخواهد آمد!. به خوبی می‌توانم تصور كنم كه آنا این را گفته باشد. اما می‌تواند رخ دهد و اتفاق می‌افتد.

پسرخوانده من مایكل ۱۳ سال پیش دچار صانحه اتومبیل شد. او هم نوجوان بود. سر مایكل جراحت‌‌‌های زیادی دید و امیدی نبود كه آنشب زنده بماند.

مایكل ما را حیرت زده كرد. برخلاف پیشبینی پزشكان، او یادگرفت كه دوباره راه برود – اما این كار برایش خیلی سخت بود. یادآوری چیز‌ها  برای مایكل سخت است. حال او همچنان در حال یادگیری تكلم است. ۱۳ سال بعد همچنان در حال یادگیری خواندن و نوشتن است.

مایكل ممكن است به شما چه بگوید؟ “برای من اتفاق افتاد. می‌تواند برای شما هم اتفاق بیفتد.”

خلاصه کلام

وقتی نوجوان هستیم، فكر می‌كنیم تا ابد زنده می‌مانیم. گاهی فكر می‌كنیم كسانی كه دوست‌‌‌‌‌شان داریم تا ابد زنده می‌مانند. اما دو ثانیه می‌تواند زندگی‌‌‌‌تان را برای همیشه تغییر دهد – یا آن را به پایان برساند.

  1. هیچوقت برای این دیر نیست كه به كسانی كه دوست‌‌‌‌‌شان دارید بگویید چقدر برایتان مهم هستند.
  2. با دقت رانندگی كنید. و اگر دوستان‌‌‌‌تان با دقت رانندگی‌‌‌‌‌ نمی‌كنند، سوار اتوبوس شوید!

اگر من تمام پاسخ‌ها را به شما بدهم، چطور خواهید آموخت؟

علی دستگیری


نمایش دیدگاه ها (2)
دیدگاهتان را بنویسید