قسمت اول را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: چرا زندگی سخت است؟
قسمت دوم را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: چگونه خود را دوست بداریم
قسمت سوم را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: مشکلات نوجوانان با والدین
قسمت چهارم را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: دوستی در دوران نوجوانی
قسمت پنجم را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: مشکلات نوجوانان در مدرسه
قسمت ششم را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: استفاده از قدرت ذهن
قسمت هفتم را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: کلیدهای شادی در زندگی
قسمت هشتم را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: قوانینی برای زندگی بهتر
متن کامل کتاب در جستجوی شادی از همین نویسنده را در دکتر مجازی بخوانید.
مدرسه
برنامه استراتژیک فردی داشته باشید: آیا تفكر مثبت موثر است؟
تصور كنید یك جایی در اروپا در یك جامبو نشستهاید، موتور از کار میافتد. آیا دوست دارید خلبان عكس العمل نشان دهد؟ آیا دوست دارید كاپیتان بگوید: آرام باشید و كمبرندهایتان را ببندید! هواپیما زیاد تكان میخورد اما راهی پیدا خواهیم كرد؟
یا دوست دارید كاپیتان فریاد كنان بین صندلیها بالا و پایین برود: همگیمان كشته میشویم! همگیمان كشته میشویم!؟ كدام یك از این دوستان احتمال دارد كه شما را ایمن به زمین برسانند؟
حال درباره زندگی روزمرهتان فكر كنید كه در آن شما خلبان خودتان هستید. كدام روش به احتمال زیاد مشكلاتتان را حل میكند: ما راهی پیدا خواهیم كرد یا همگیمان كشته خواهیم شد.؟ این ماهیت تفكر مثبت است. تضمین نمیدهد اما بهترین فرصت را به شما میدهد.
بازندهها روی چیز سخت متمركز میشوند چون فقط مسائل را میبینند. مثبتاندیشان به شدنیها فكر میكنند. در تمركز بر شدنیها، آنها كاری میكنند كه چیزها اتفاق بیفتند.
برنامه استراتژیک فردی داشته باشید: مواظب باشید چه میگویید
فرد و باب در مسابقه بكس رقیب هم هستند. فرد میگوید، سعی میكنم ببرم، باب میگوید، میبرم. روی كدام شرط میبندید.
كلماتی كه به كار میبریم به دیگران میگویند چقدر جدی هستیم.
درباره كسانی كه میگویند، سعی میكنم دیر نكنم؟ چه میدانید. آنها همیشه دیر میكنند. درباره كسانی كه میگویند، سعی میكنم آنجا باشم چطور؟ آنها هرگز نمیآیند! كلمه “سعی” مال بازندههاست. این نشان میدهد كه شما اصلا مصمم نیستید. انسانهای اهل عمل از كلماتی مثل سعی میكنم استفاده نمیكنند. وقتی جیمز باند یك مدل برتر را در حالی كه درون یك آتشفشان سوزان میافتد میبیند، به او نمیگوید، سعی میكنم نجاتت دهم!
كلمه سعی میكنم را با خواهم كرد جایگزین كنید. این كار را خواهم كرد ، آنجا خواهم بود، در درس شیمی قبول خواهم شد.
كلمه دیگری كه اغلب به نادرستی بكار میبریم، “نمیتوانم” است.
فرض كنیم كه هنوز شنا كردن یاد نگرفتهاید. كسی از شما میپرسد، میتوانید شنا كنید؟ بهتر است بگویید، هنوز نه! شكی نیست كه وقتی برای این كار زمان بگذارید میتوانید شنا كنید. “نمی توانم” وضعیتی دائمی را پیشنهاد میكند كه حقیقت ندارد.
آیا بیش از حد فنی برخورد میكنم؟ خیر. كلماتی كه بكار میبرید، پیامهایی از ناخودآگاهتان میدهند. آنها این داستان را میگویند، آیا همه چیز تحت كنترل است؟ یا خیر؟
برنامه استراتژیک فردی داشته باشید: به قولتان عمل كنید
دوستانتان چقدر به شما میگویند:
- كمك خواهم كرد – و نمیكنند؛
- زنگ خواهم زد – و نمیزنند؛
- پولی را كه ازت قرض گرفتم پس میدهم – و فراموشش میكنند.
احساستان راجع به آنها چیست؟ دیگر برایتان محترم نیستند. و به آنها اطمینان ندارید.
اگر میخواهید دیگران به شما احترام بگذارند، به قولتان عمل كنید. از عهد كردن و وفا نكردن اجتناب كنید. اگر كسی از شما میخواهد كاری را انجام دهید، ولی شما مایل نیستید این كار را بكنید، بگویید، این بار نه – اما اگر نظرم عوض شد خبر میدهم.
این استراتژی شما را از قرار گرفتن در وضعیتهای ناخوشایند نجات میدهد. و زندگی را سادهتر كرده جلوی شرمنده شدنتان را میگیرد. وقتی به وعده هایتان عمل میكنید، دوستانتان به شما اطمینان پیدا میكنند. مزیتش این است كه به خودتان ایمان میآورید.
افراد موفق خودشان را بیش از حد جدی نمیگیرند اما حرف هایشان را جدی میگیرند.
برنامه استراتژیک فردای داشته باشید: نظم و ترتیب را فراموش نکنید و خرت و پرتها را دور بریزید!
می خواهید درباره خودتان حس بهتری داشته باشید؟ اتاقتان را تمیز كنید و از شر خرت و پرتها خلاص شوید. جدا!
تستهای روانشناسی نشان میدهند كه افراد در اتاقها و دفاتر درهم ریخته رنج میكشند. در فضاهای تمیز بیشتر احساس راحتی و پرانرژی بودن میكنیم.
رودخانههای سالم راه شان را به جلو باز میكنند. درختان برگهای پیر و میوههای مانده را میریزند. بدن شما وقتی تمیز میشود حس بهتری دارد. اتاق خوابتان هم همینطور.
میتوانیم از طبیعت بیاموزیم. طبیعت چیزهای ضروری را نگه میدارد و زبالهها را دور میریزد. به این كار سازماندهی میگویند.
اگر میخواهید درباره زندگی تان، مطالعاتتان حس بهتری داشته باشید، نظم داشته باشید. میز كارتان را تمیز كنید، كتابهایتان را منظم كنید، پوشههایتان را مرتب كنید. ممكن است بگویید، میز كارم بهم ریخته است اما بهمریختگی منظمی است. من واقعا كارآیی دارم! اوه جدا!
چه حسی دارید اگر شما را برای جراحی مغز وارد اتاق عملی كنند كه در آن تیم پزشكی بین كوهی از سوزنها و باندهای مصرف شده و شیشههای قدیمی و بستههای همبرگر ایستاده باشند. جراج مغز میگوید، آرام باش، اینجا بهم ریخته است اما همه چیز كاملا تحت كنترل است.
هرجا عملكرد مهم باشد نظم مطرح است. آتشنشانها همواره میدانند كلاههای ایمنیشان كجاست، و رانندههای آمبولانس كلیدهایشان را فقط در یك محل میگذارند.
هنگام نظافت هدفهای كوچكی داشته باشید به جای این كه بگویید، “میخواهم اتاقم را تمیز كنم”، در نظر بگیرید كه یك قفسه را تمیز كنید. سپس سراغ قفسه دیگری بروید. نیروی فزاینده ایجاد كنید.
برنامه استراتژیک فردی داشته باشید: از دیگران بخواهید!
وقتی چهار ساله بودید، در خواستن خیلی خوب بودید. مامان میتوانم یك بستنی بخورم؟ باب برایم هفت تیر آب پاش میخری؟ احتمالا الان هم در خواستن هدیه، پول، لطف یا هرچیز دیگری از والدینتان خوب هستید!
اما شاید فراموش میكنید از دیگران كمك بخواهید.
اگر از تلاش برای تعمیر دوچرخه، فهمیدن نرم افزار كامپیوتری، جمع كردن یك تیم فوتبال خسته شدهاید – و واقعا نمیدانید چه كار باید بكنید، از خودتان بپرسید چه كسی را میشناسید كه میتواند به شما كمك كند. همسایهها، معلمین، و دوستان اغلب خوشحال میشوند كه به شما كمك كنند. اما اگر از آنها كمك نخواهید نمیتوانند كاری بكنند.
دیگران ممكن است وقت شان را سخاوتمندانه و به طور موثر به شما اختصاص دهند بویژه اگر بدانند شما تمام سعیتان را كردهاید.
برنامه استراتژیک فردی داشته باشید: از دیگران بیاموزید
شما با گوش دادن به خانواده و دوستانتان یادگرفتید صحبت كنید. یادگرفتید راه بروید، بخورید، آواز بخوانید، و اغلب كارها را با نگاه كردن به آدمهای اطرافتان انجام دهید. آنها الگوهای شما بودند.
حدس بزنید چه خبر؟ این تكنیك هنوز هم اثر دارد. اگر میخواهید در كاری بهتر شوید، به دیگران توجه كنید.
نگاه كنید آدمهای با اعتماد به نفس چطور راه میروند – و مثل آنها راه بروید.
به حرف زدن آدمهای با اعتماد به نفس گوش كنید – و مثل آنها حرف بزنید.
یك شخص ثروتمند را پیدا كنید – و همان طور كه او پس انداز میكند شما هم پس انداز كنید!
اگر میخواهید دانشجوی خوب ، یك ورزشكار خوب، یك موسیقی دان برجسته باشید مدل الگوی مناسبی برای خودتان بیابید. سوال كنید. وارد ذهن شان شوید. بیاموزید كه چطور فكر میكنند.
برنامه استراتژیک فردی داشته باشید: قبل از این كه دیگران بفهمند به آنها بگویید
تصور كنید ماشین جدید پدر را قرض گرفتهاید. و او با شما اتمام حجت كرده است كه، هر كاری میكنی فقط ماشین را خط نینداز! در ۲۰ دقیقهای كه از گاراژ بیرون میروید، چراغ جلویی را له كرده و رنگ درب طرف راننده را پراندهاید. آنشب وقتی به خانه میرسید، امیدوارید پدر خوابیده باشد – در اینصورت دیگر لازم نیست به او بگویید. متاسفانه، او در حال تلویزیون تماشا كردن است،. پس با خود میگویید، پدر الان آرام است، مزاحمش نمیشوم. بعدا به او میگویم.
بزودی از پای تلویزیون بلند میشود. به خوتان میگویید، نمیخواهم خواب شبش را خراب كنم – فردا صبح به او میگویم. صبح روز بعد كه از خواب بیدار میشوید، با خودتان میگویید، اگر الان اعتراف كنم، دل درد میگیرد. بعدا به او میگویم.
تلفن زنگ میزند. یكی از كارمندان پدر است كه به خاطر فاجعهای كه در كار اتفاق افتاده تماس گرفته است. پدر به خاطر تلفن ناراحت به نظر میرسد!
به خودتان میگویید، او الان عصبانی است – بهتر است وقتی عصبانی است چیزی راجع به ماشین به او نگویم! بعد، پدر به سمت گاراژ میرود، ماشینش را میبیند و با خشم به خانه برمی گردد. حالا او واقعا عصبانی است. حالا میخواهد مرا بكشد.
ببینید اینجا چه اتفاقی افتاد. شما چیزی حتمیالوقوع را به تعویق انداختید. بجای اینكه به پدرتان از قبل بگویید؟، خودتان را ۱۲ ساعت تحت استرس قرار دادید. وقتی فهمید، استرستان بیشتر شد!
اگر اشتباهی میكنید، بهترین زمان برای اعتراف كردن به آن همین حالاست. این كار زجر كشیدنتان را به حداقل میرساند. مردم و حتی والدین به صداقت و شجاعت شما احترام خواهند گذاشت.
برنامه استراتژیک فردی داشته باشید: قدرت
اگر تا به حال یك چوگان را تاب داده باشید یا گل زده باشید، میدانید كه ورزش میتواند بسیار فرح بخش باشد. و چیزی كه سر میز پینگ پنگ، زمین بدمینتون، شیبهای اسكی میآموزید را میتوانید برای مابقی عمرتان بكار ببرید. مثلا:
خونسردیتان را حفظ كنید. عصبانی شدن فایدهای ندارد. آیا تا بحال دیدهاید بازیكنان تنیس عصبانی شوند؟ به ندرت. بكسورهای خشمگین و رانندههای اتومبیلرانی چطور؟ دردسر واقعی! درباره والدین و معلمین مدرسه هم همینطور است.
از حریفتان منتفر نباشید – بهتر عمل كنید! تنفر از چیزها و مردم انرژی شما را از بین میبرد، بدنتان را مسموم میكند و ذهنتان را از هدفتان منحرف میكند.
در زمان حال زندگی كنید– ممكن است بیش از حد فكر كنید. وقتی نگران امتیاز نباشید، بهترین توپتان را میاندازید، بهترین پرتابتان را انجام میدهید، بهترین شوت را میكنید. هر چه كمتر نگران بردن و قضاوت مردم باشید، بهتر عمل میكنید. به زور كاری انجام نمیشود. قدرت واقعی زمانی میآید كه آرام باشید. چوگان بیسبال را با بیشترین توان تكان دهید. وقتی نمیخواهید ثابت كنید كه قدرتمند هستید، قدرتمندتر هستید. همین موضوع درباره روابط صادق است.
اگر فكر كنید دنیا علیه شماست، همینطور خواهد بود. ملامت كردن دیگران تاثیری ندارد. وقتی تصمیم میگیرید كه همه چیز بد پیش برود – حاكمان، داوران، باد و توپ میخواهند زندگیتان را خراب كنند – همینطور هم خواهد شد. ورزشكاران موفق مثل تمامی افراد كارا هستند – آنها بیشترین مسئولیت را بعهده میگیرند. آنها مادرشان را ملامت نمیكنند.
عملكرد فوقالعاده از تعهد فوقالعاده حاصل میشود. ناظران بی دقت فرض میكنند كه تیمهای كوبی بریانت یا تایگر وودز مادرزاد با استعداد بیشتری به دنیا آمدهاند. اما همه آدمها با این استعدادها به دنیا میآیند. نگاه دقیقتر نشان میدهد كه ستارهها از خودشان بیشتر از هر كس دیگری انتظار دارند.
در ورزش و زندگی باید بر چیزی كه میخواهید تمركز كنید. (این مطلب با اندكی اصلاحات از فصل ۵ گرفته شده است) وقتی به چیزی كه نمیخواهید اتفاق بیفتد فكر میكنید، (مثلا خراب كردن هر دو سرو بازی، ضربههای اشتباه، نگرفتن پاس) اتفاق میافتد! چرا؟ ذهنتان بر اساس تصویر عمل میكند. هر چیزی كه به خودتان بگویید: توپ را به تور نزن! ذهنتان تصویری از پرتاب بد میسازد. سپس بر اساس تنها تصویر ذهنیاش كار میكند – تصویری از توپی در تور. و شما باعث شدید این اتفاق بیفتد.
ترس قاتل است، نه تنها در ورزش، بلكه طی مصاحبه كار، سخنرانی، طی هر كار دیگری كه كه میخواهید انجام دهید. وقتی بر چیزی متمركز میشوید كه از آن میترسید، به سمت فاجعه میروید. بر چیزی كه میخواهید متمركز شوید.
برنامه استراتژیک فردی داشته باشد: چه موقع دست از كار بكشیم؟
تصور كنید شروع كردهاید به یادگیری پیانو – و حالا فكر میكنید: خیلی سخت است. شاید بهتر باشد مثلثات یادبگیرم. یا شاید به كلاس فیزیك بروم و نمیتوانید باور كنید كه این كار چقدر سخت است! شما از خودتان میپرسید، آیا الان وقت آن است كه تسلیم شوم و دنبال چیز ساده تری بگردم؟
خیر! بهترین زمان برای كنار كشیدن پس از موفق شدنتان است! چرا؟ چون، موفقیت بیشتر در اثر پشتكار حاصل میشود تا استعداد.
با تصویر احتمالا میتوانید همه كارها را به خوبی – نه مثل یك متخصص، اما به طور قابل قبولی خوب – انجام دهید. و تا وقتی که كاری را انجام ندهید نمیدانید كه چه لذتی دارد.
فقط زمانی میتوانید هیجان آهنگسازی را درك كنید كه بتوانید دهها قطعه با پیانویتان بنوازید. تازمانیكه در درس فیزیك قبول نشوید نمیدانید چه حسی دارد.
البته، گاهی اوقات شما چیزی را امتحان میكنید و معلوم میشود، اصلا ایده خوبی نبوده! اما درغیر این صورت، اینجا فقط پشتكار لازم است.
وقتی كاری را شروع میكنید به پایان میرسانید، دو چیز رخ میدهد:
- قبل از شروع همه چیز را در نظر میگیرید.
- یك عادت موفق شدن را در خود پرورش میدهید.
هدف معقولی را انتخاب كنید، به آن برسید، و بعد تصمیم بگیرید كه كنار بكشید یا نه. حیرتانگیز است كه یك موفقیت كوچك چطور نظرتان را تغییر میدهد.
برنامه استراتژیک فردی داشته باشید: مورچهها
چیزهای زیادی میتوانیم از مورچهها بیاموزیم!
مورچهای را پیدا كنیدكه مشغول كار است، و پایتان را سر راهش قرار دهید! چه كار میكند؟ سعی میكند از زیر آن رد شود، از بالای آن رد شود، از آن رد شود. چقدر تلاش میكند؟ تا وقتی که بمیرد!
حال، این یعنی عزم: تا پای جان تلاش كنید!