یک میراث بزرگ چه میتواند باشد؟
پدربزرگ من ماه گذشته فوت کرد. او ۸۹ ساله بود و چندین سال بیمار. در هفته آخر زندگیاش، توسط خانوادهاش – فرزندان، نوهها و فرزندان آنها – احاطه شده بود، همانطور که گفتم خداحافظی ما با یک مرد که ما را ترک کرده، بر همه ما یک اثر پایدار گذاشته است.
در خلال مراسم خاکسپاری او در هفتهی بعد، از من خواسته شد که در مورد برخی از خاطرات به یاد مانده از او سخن بگویم. یک انعکاس کوتاه در مورد اینکه او برای من چگونه کسی بود، فقط در چند دقیقه، کار سخت و دشواری بود. آماده شدن و تحویل یک جملهی شبیه به این یکی از سختترین تجربههایی بود که من در زندگیام، داشتهام.
وقتی نشستم برای نوشتن ستایش از پدربزرگم، چند لحظهای که در ذهن من در مورد نوع شخصیت پدربزرگم سپری شد، اما این اتفاق فقط یک لحظه بود، به ویژه، من احساس می کردم او را به بهترین شکل میشناسم:
من حدود ۱۲ سال داشتم، تازه بازی راگبی را در نزدیکی خانه پدربزرگم تمام کرده بودم و او برای تماشای بازی من آمده بود. آن روز، یک روز وحشتناک و طوفانی بود، و تمام صبح باران زیادی بارید، بطوریکه من تا انتهای بازی کاملا خیس شدم.
پس از آن، ما به خانه پدربزرگ و مادربزرگم برگشتیم، جایی که به داخل رفتم تا خودم را خشک کنم، و چکمههای گلیام را کنار درب جلو گذاشتم. بعدا بعد از ظهر، برای پیدا کردن چکمههایم برگشتم، جایی که آنها را گذاشته بودم. در اطراف آستانه و حیاط جلو جستجو کردم و سپس آنها را پیدا کردم. چکمههای من در حال حاضر کاملا تمیز، جلا داده شده در زیر خورشید بعد از ظهر در حال خشک شدن بودند.
پدربزرگ من این کار را بدون گفتن یک کلمه به من انجام داده بود.
بیشتر بخوانید:
- ۵ نکته ضروری دربارهی هنر قدردانی
- تا زمانی که دیگران را متهم به اشتباه نکنید، شکست نخوردهاید
- انتقام شیرین و پرهزینه است
با قرار دادن جملههایی در ستایش او در کنار هم، متوجه شدم که این لحظات خدمترسانی واقعی بود – که بزرگترین اثر را بر من گذاشت. در مراسم تشییع جنازه من متوجه شدم که تنها نیستم. بسیاری از دیگران از شهر کوچکی که او بیشتر عمر خود را در آن گذرانده بود کارهایش را به یاد میآوردند.
این میراث او بود.
میراث پدربزرگ من این نبود که چقدر پول یا ثروت جمع کرد یا چند جایزه یا دستاورد دریافت کرده بود. در نهایت، تأثیری که او در قلب افرادی که هر روز با آنها ارتباط برقرار کرده بود، میگذاشت، میراث او بود.
این اقدامات کوچک از روی مهربانی که به خوبی، و بدون هیچ انتظار از پاداش و یا بدون شناخت انجام میداد، و در قلب افراد جای خاصی پیدا میکند و این کارها مهمتر است. این یک میراث است.
همانطور که صبح خود را برای مراسم تشییع پیکر آماده میکردم، شروع به برق انداختن و تمیز کردن کفشهای خود کردم، و به او فکر میکردم و به ویژگی هایی که او به افراد منتقل کرده و افرادی که در زندگی خود تحت تاثیر قرار داده بود. من متوجه شدم که مجبور نیستید میلیونها نفر یا حتی هزاران نفر را با کار یا زندگی خود تحت تاثیر قرار دهید؛ اگر میخواهید یک میراث مثبت از خود بجا بگذارید مهمترین چیز این است که فقط به مردم کمک کنید.
من یک بار داستانی دربارهی یک تاجر بسیار ثروتمند که یک روز صبح از دیدن آگهی فوت خود در روزنامه شوکه شده بود، خواندم.
این مرد برای توسعه مواد منفجره مشهور بود که در جنگ از آن استفاده میشد. او برای این طرحها پاداش زیادی گرفته و در طول عمر خود ثروت زیادی کسب کرده بود. صبح همان روز آگهی تسلیت خود را با این عنوان در روزنامه دید: “تاجر مرگ مرده است.”
در پاسخ به این کلمات ناراحت کننده، مرد عزم خود را جزم کرد تا بخش بزرگی از ثروتش را به ایجاد مجموعهای از جوایز اختصاص دهد که “برای بزرگترین منافع بشر” اهدا شوند نام این مرد آلفرد نوبل، مخترع دینامیت و خالق جایزه نوبل بود.
برای مطالعۀ بیشتر در مورد جایزه نوبل، به دسته نوبلنامه مراجعه کنید.
به جا گذاشتن یک میراث بزرگ آنچه که شما به صورت داراییهای فیزیکی، ثروت و یا دستاوردهایی که جمع آوری کردهاید نیست. اینها فقط معیارهایی هستند. در عوض، چگونگی استفاده از آنچه، چیزی که شما باید آن را بهبود ببخشید، و دیدن آنچه که در اطراف شما اتفاق میافتد، سپس کمک به افرادی که این کار را در آینده انجام خواهند داد، میباشد.
برای بهبود جهان اطراف، شما چه کاری میتوانید انجام دهید؟