انتشار این مقاله


معرفی کتاب: در ستایش بطالت

در وانفسای پایان تابستان، حالا که باید دوباره کار و مدرسه و دانشگاه را شروع کنیم، چه کتابی بهتر از این و چه فیلسوفی بهتر از راسل؟

در وانفسای پایان تابستان، حالا که باید دوباره کار و مدرسه و دانشگاه را شروع کنیم، چه کتابی بهتر از این و چه فیلسوفی بهتر از راسل؟ راسل که حتی با مدرسه‌های سنتی انگلیسی هم‌ مشکل داشت و مدرسه‌ی خودش را تاسیس کرده‌بود.


حتماً بخوانید: نوجوانی که راسل باشد!


در ستایش بطالت مقاله‌ی کوتاه و ساده‌ای است که برتراند راسل در سال ۱۹۳۲ نوشت و منتشر کرد. هر چند که راسل عنوان مقاله را با شوخ‌طبعی خاص خودش انتخاب کرده‌است و منظور اصلی‌اش قطعا ستایشِ بطالت نیست، ولی چندان هم از موضوع مورد بحثش دور نیست. بطالتِ مد نظر راسل تعطیلات تابستانه و سفر شمال نیست، بلکه درباره‌ی فراغت از کار صحبت می‌کند. به عبارتی دقیق‌تر، درباره‌ی کاهش ساعات کاری.
راسل معتقد است با مکانیزه شدن دستگاه‌ها و پیشرفت تکنولوژی، نیاز مبرم به کار طولانی مدت توسط افراد از بین رفته‌است. اگر هر کس روزی چهار ساعت هم کار کند، و فقط چهار ساعت، هم بیکاری کاهش می‌یابد و هم به ساعات فراغت افراد اضافه می‌شود. فراغتی که می‌تواند صرف مطالعه و هنر، به عبارتی صرف تمدن شود.

خواهند گفت که اندکی فراغت البته دلچسب است، ولی اگر قرار باشد مردم فقط چهار ساعت از بیست و چهار ساعت را کار کنند، نمی‌دانند مابقی روز خود را چگونه بگذرانند. این که این امر در دنیای مدرن صادق است، نکوهشی است بر تمدن ما؛ و در هیچ دورانی بیش از این صادق نبوده‌است. انسان مدرن می‌پندارد که هر کاری باید به خاطر چیز دیگری انجام شود، و نه هرگز به خاطر خودش. مثلا اشخاص خشک و جدی پیوسته عادت رفتن به سینما را نکوهش می‌کنند و می‌گویند این‌کار باعث می‌شود جوانان به راه خلاف کشیده‌شوند، ولی همه‌ی کارهای مربوط به تولید یک فیلم در خور احترام است، چون که کار است، چون که درآمدزاست. این تصور که فعالیت‌های مطلوب آن‌هایی هستند که درآمدزایند، همه چیز را به هم ریخته‌است.

راسل نوکِ تیزِ پیکانِ شماتتش را به سمت فرهنگی نشانه می‌گیرد که کورکورانه “کار” را ارزشمند و جوهره‌ی وجودی افراد در نظر می‌گیرد. تحلیل می‌کند که به وجود آمدن چنین فرهنگی در گذشته قابل درک است، گذشته‌ای که در آن طبقه‌ای ثروتمند، می‌توانسته در ازای کارِ طاقت‌فرسای طبقه‌ی پرجمعیت‌ترِ فقیر، از مزایای فراغت استفاده کند. یعنی عاطل و باطل بودنِ مالکان و سرمایه‌داران، فقط به واسطه‌ی ترغیب کارگران به کار فراوان می‌توانسته‌است فراهم بشود. بنابرین اقلیتی که -چون فراغت داشتند- دسترسی به فرهنگ داشتند، به اشاعه پیدا کردن فرهنگی دامن زده‌اند که کار را فضیلت تلقی می‌کند. راسل می‌گوید:

فن‌آوری مدرن این امکان را فراهم کرده‌است که فراغت تا حدودی نه امتیاز خاص طبقات کوچک ممتاز، که حقی باشد که در کل جامعه به طور مساوی توزیع شود. اخلاقِ کار همانا اخلاقِ بردگی است و دنیای مدرن نیازی به بردگی‌ندارد.

نکته‌ی دیگری که توجه به آن مهم است، این است که منظور راسل از فراغت چیست؟ اگر کار نکنیم پس چه کار کنیم؟ اصلا چرا فراغت برای راسل این قدر اهمیت دارد؟
راسل توضیح می‌دهد که فقط در بستر فراغت است که افراد می‌توانند به هنر، علم و فلسفه بپردازند. برای همین هم هست که فقط طبقه‌ی ممتاز در جوامع گذشته به فرهنگ دسترسی داشته‌است.

…علی رغم این نقطه ضعف، طبقه‌ی مذکور تقریباً در همه‌ی آن چه تمدن می‌نامیم سهیم بود. هنر پرورد و علوم را کشف کرد، کتاب نوشت و فلسفه‌ها را بنیان نهاد، و مناسبات اجتماعی را اصلاح کرد. حتی آزادی جماعتِ جورکش نیز معمولاً از بالا آغاز شده‌است. بشر بدون طبقه‌ی برخوردار از فراغت هرگز از بربریت بیرون نمی‌آمد.


مقاله مرتبط: پیام برتراند راسل برای آیندگان


مشخصات کتاب

نام: در ستایش بطالت
نویسنده: برتراند راسل
مترجم: محمدرضا خانی
انتشارات نیلوفر
شماره‌ی کتاب‌شناسی ملی: ۳۶۶۶۷۷۱

نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید