تئوری ذهن (Theory of Mind) چیست و چرا در حوزهی رشد از اهمیت فراوانی برخوردار است؟
مفهوم اصلیِ درگیر در تئوری ذهن، عقاید، تمایلات و نیات هستند که برای پیشبینی رفتار افراد میتوانند مورد استفاده قرار گیرند. به طور کلی تئوری ذهن شامل فهم دانستهها، عقاید و اعتقادات، احساسات و قصدهای فرد دیگری هستند که کمک میکند جهتگیری رفتاری آنها را در موقعیتهای اجتماعی پیشبینی کنیم.
یکی از ویژگیهای مهم این تئوری، استفاده از تست باور متفاوت (false-belief task) است.
این تست به منظور ارزیابی این که آیا یک کودک میتواند وضعیت ذهنی سایر افراد را پیشبینی کند یا نه انجام میشود. در این آزمایش، فردی یک وسیله را درون جعبهای میگذارد و سپس اتاق را ترک میکند. شخص دیگری وارد اتاق میشود و پس از خارج کردن شیء مذکور از جعبهی اول آن را در جعبهی دیگری قرار میدهد؛ سپس اتاق خارج میشود.
در این هنگام شخص اول بازمیگردد و کودک باید بتواند بگوید که کجا به دنبال شی بگردد. برای انجام دادن این کار، کودک باید تفاوت بین دانش خود و تصور نادرستی که از کاراکتر اول دارد، تشخیص دهد. نتایج پیشنهاد میکنند که کودکان ۳-۴ ساله معمولاً قادر نیستند پاسخ درستی دهند، در حالتی که تقریباً ۹۰ درصد از کودکان ۶-۹ سال توانایی تشخیص صحیح را دارند.
این آزمایش فهم کودک را از یک ایده و تصور غلط نشان میدهد؛ کودکانی که تئوری ذهن در آنان رشد یافته است، میتوانند این آزمایش را با موفقیت سپری کنند.
تئوری ذهن چه زمانی در کودک رشد میکند؟
در حدود ۴ سالگی، کودکان در انجام دادن فعالیتهای مربوط به تئوری ذهن بهبود یافتهاند و میتوانند بفهمند که رفتار برخی افراد ممکن است بر اساس مهارت باور متفاوت باشد. البته پژوهشهایی نشان دادهاند که در برخی کودکان پیش از سنین پیشدبستانی نیز، در حدود ۳ سالگی، فعالیتهایی در این رابطه دیده میشود اما عموماً این رفتار در سنین ۴-۵ سال بروز پیدا میکند. برای کودکانی به بیماریهایِ تأخیرهای رشدی، نظیر بیماران اوتیسم، مبتلا هستند، تئوری ذهن ممکن است مدت زمان بیشتری برای پرورش یافتن نیاز داشته باشد یا در سطوح بسیار پیشرفته، اصلاً مشاهده نشود.
بازهی سنی بین ۵ تا ۱۳ سالِ مبتلا به اوتیسم، امتیازهای پایینی در تستهای مرتبط با فهم احساسات و عقایدِ سایرین کسب میکنند؛ اما در مقایسه با همسنوسالان خود، تفاوتی در فهم قصد و نیاتِ سایرین نشان نمیدهند؛ با احتمال زیادی به این سبب که پروسهی فهم قصد و نیت، نسبت به فهم احساسات و عقاید هم سادهتر است و هم در سنین پایینتری شروع به رشد میکند.
مقالهی مرتبط: بالغین مبتلا به اوتیسم در تصمیمگیریهای خود ثبات بیشتری دارند
تئوری ذهن همچنین امکان تشخیص زودهنگام اوتیسم را نیز با همین شیوه فراهم میکند؛ برای مثال، کودکانی که در این تست کمترین امتیاز را کسب میکنند، با سختترین نوع اوتیسم، یعنی اوتیسم با ناتوانی هوشمندانه، تشخیص داده میشوند. سندروم آسپرگر نیز بدین وسیله قابل تشخیص است.
چگونه تئوری ذهن به سایر حوزههای رشد نیز مرتبط میشود؟
فهم مهارت باور متفاوت و استقلال تواناییهای زبانیِ کودک با توجه به سن با جنبههای مختلفی از عملکردهای اجتماعی مرتبط است؛ برای مثال، توانایی فرد برای شرکت درگفتگوها بخردانه، توانایی او برای حل تعارضات و حفظ صمیمیت در ارتباطات دوستانه و به طور کلی، صلاحیت اجتماعی از این قبیل محسوب میشوند. بنابراین کودکانی که درکی صحیح از باور نادرست دارند، معمولاً رشد بهتری در تواناییهای اجتماعی دارند. بنابراین، فهم درست عقاید و احساسات دیگران در رشد اجتماعی تأثیر بسزایی دارد و کمبود این صلاحیت، که میتواند نشاندهنده بیماریهایی نظیر اوتیسم باشد، میتواند در رشد تواناییهای اجتماعی تأثیری سوء داشته باشد.
شواهدی وجود دارد که نشان میدهند تواناییهای عملیات اجرایی یا EF (نظیر مهار کردن، تغییر دادن و انعطافِ شناختی) نیز با تئوری ذهن در ارتباطند؛ برای مثال، خردسالانی که مهارتهای اجرایی بالاتری دارند، بهتر میتوانند نقطه نظرات مختلف را درون ذهن خود نگه داشته و در مواقع لزوم، به آنها دسترسی پیدا کنند؛ بنابراین تمایز بین واقعیت و ایدهی غلط برای آنان راحتتر است. مهارتهای اجرایی همچنین با صلاحیت اجتماعی مرتبط شناخته شده است؛ بدین معنا که کسب امتیاز پایین در تست با نقص در صلاحیت اجتماعی همراه است و این صلاحیت، که شامل اعمالی نظیر شرکت در فعالیتهای بینفردی است، در پژوهشهای دیگری ارتباطاتی نیز با رشد مهارتهای اجرایی نشان داده است.
بسیار خوب، همهی این موارد به چه معنا است؟
تئوری ذهن با صلاحیت اجتماعی مرتبط است و صلاحیت اجتماعی با تواناییهای اجرایی. اما تواناییهای اجرایی همچنین منجر به صلاحیت اجتماعی و احتمالاً مهارتهای مرتبط با تئوری ذهن میشوند. (ارتباط متقابل)
پژوهشهای زیادی در حال حاضر بر این روابط متمرکزند؛ بنابراین انتظار میرود که فهم ما در این سه حوزه و چگونگی اثرگذاری و اثرپذیریشان از هم در آینده گسترش بیابد.
نتایج این پژوهشها میتواند به کودکان نیز، با تشخیص زودهنگام نقصهای مرتبط و استعدادها نیز کمک شایانی کند.
تصور میشود که تواناییهای اجرایی با صلاحیت اجتماعی مرتبط باشد؛ برای مثال، افرادی که تواناییهای اجرایی بالاتری دارند، در موقعیتهای مختلف اجتماعی نیز عملکرد بهتری دارند. ارتباط بین صلاحیت اجتماعی و عملکرد اجرایی، پیچیدهتر است و برای تحلیل آن، نیاز به در نظر گرفتن ابعاد مختلفی وجود دارد. چیزی که اهمیت دارد این است که تعیین کنیم آیا تواناییهای اجرایی با تئوری ذهن و صلاحیت اجتماعی از این طریق مرتبط است یا خیر.
فهم مکانیسمی که از طریق آن، تواناییهای اجرایی، رشد اجتماعی فرد را تحت تأثیر قرار میدهند؛ میتواند به ابداعاتی برای کمک به کودکانی که در این زمینه دچار مشکلند، منجر شود.
این ابداعات میتوانند بر تواناییهای شناختی و عناصر اعمال اجرایی متمرکز باشند که صلاحیت اجتماعی را بهبود میبخشد. بنابراین روابط اجتماعی با اضطراب کمتری مواجه خواهند بود، تحریکپذیری کمتری دارند و آسانتر قابل دسترسی میشوند.
منابع