انتشار این مقاله


چگونه می‌توان به نحو سالمی با شکست و جدایی عاطفی کنار آمد؟

وقتی دو نفر تصمیم به ترک یکدیگر میگیرند، مدیریت کردن عواقب عاطفی میتواند بسیار سخت شود.

تا زمانی که من این مقاله را منتشر کنم،  از زمانی که شریک زندگیم که ۶ سال با من زندگی میکرد مرا ترک کرد، حدود ۱ سال می گذرد. با وجود دلهره و اضطراب، می‌توان گفت که من از انتهای دیگر این ماجرا بیرون آمدم – قوی تر، سالم تر و متفاوت تر. در زیر برخی از چیزهایی که در این مسیر به من کمک کردند و از نظر علمی پشتوانه دارند، خواهم آورد.

وقتی دو نفر تصمیم به ترک یکدیگر میگیرند، مدیریت کردن عواقب عاطفی میتواند بسیار سخت شود.

جدایی عاشقانه برای بسیاری از افراد یکی از شدیدترین وقایع استرس زای  زندگی است. در مقیاس استرس هلمز و راهه که یک ابزار روانشناختی برای ارزیابی استرس و خطر بیماری ناشی از استرس است، “طلاق” و “جدا زندگی کردن پس از ازدواج” (جدا زندگی کردن زوجین بدون طلاق) به ترتیب جزو دومین و سومین واقعه‌ی استرس زا، در زندگی انسان است.

اگر تعجب کردید، زندانی بودن و مرگ یکی از اعضای خانواده درست در زیر اینها قرار می گیرند. این دو  مورد در بیش از ۵،۰۰۰ نفر که مورد بررسی قرار گرفتند کمتر تنش زا فرض شده اند.

به عنوان یک نتیجه، بسیاری از مقالات به شما می گویند که بر هم خوردن رابطه باعث افزایش خطر بیماری های مختلفی می‌شود که من قصد ندارم سرتان را با آن درد بیاورم؛ در نظر گرفتن خطراتی مانند بالا رفتن اضطراب، که من اطمینان دارم در این مرحله خودتان به حد زیادی از آن برخوردار خواهید بود.

صرف نظر از جایی که شما در جدول زمان‌بندی پس از شکست عاطفی قرار دارید و اینکه آیا شما ترک کننده بودید یا ترک شونده، موضوع مهم این است که قلب‌تان شکسته و درد می‎‌کند. پس چه کاری می‌توانید راجع به این مسئله انجام دهید؟!

در زیر چند نکته برای مقابله با جدایی عاشقانه، که از میان تحقیقات و تجربه شخصی این نویسنده گذر کرده و انتخاب شده، آورده شده است:

پیش از آن که شروع کنم، اجازه دهید بگویم اهمیت چیزهایی مانند درست کردن غذا، داشتن استراحت کافی و تمرینات در این روزهای غمبار بسیار تاریک، نباید اصلا دست کم گرفته شود.

اما انجام چنین چیزهایی ممکن است وقتی که شما از نظر عاطفی تخریب شده‌اید سخت باشد، بنابراین این مقاله بیشتر به روانشناسی عشق‌های بی‌سرانجام و به بن‌بست رسیده و نحوه مقابله با پریشانی حاصل از آن می‌پردازد.

تمام حمایت‌هایی را که می‌توانید دریافت کنید، بپذیرید

منابع تخصصی به شما می گوید که حمایت اجتماعی یکی از سه ساز و کار اصلی مقابله ای است که  شانس یک نفر  را برای بهبود پس از شکست عاطفی پیش بینی می کند. (همراه با بیان عاطفی و “حساب کردن روی افراد”، که  حال ما را کمی بهتر میکند).

شما با کمی کمک گرفتن از دوستان خود می‌توانید بر مشکلات جدایی عاطفی تان غلبه کنید.

حالا میتواند دوستان، خانواده، همکاران، آشنایان شما باشد که اجازه دهید آنها بدانند که شما اوقات سختی را سپری میکنید و از این موضوع بهره مند شوید.

مطالعات متعدد نشان داده است که افزایش حمایت اجتماعی در مواجهه با ناتوانی (مانند داغدار شدن و سوگ، تجاوز جنسی، سرطان، و حتی جنگ) منجر به بهتر شدن سلامت روحی و جسمی می‌شود. و افزایش چنین حمایتی در مورد کاهش افسردگی و استرس پس از سانحه  قبلا کاملا اثبات شده است.

با این حال، آنچه مهم است که در مورد حمایت اجتماعی به یاد داشته باشید، این است که به شکلها  و مقادیر مختلفی به دست می آید.

در ابتدا ممکن است نیاز به همدلی و حمایت احساسی داشته باشید، اما علاوه بر این، مردم می توانند “پشتیبانی اطلاعاتی” مانند اندرز دادن در مورد مقابله با آنها، “حمایت ملموس” در قالب کمک مالی و “مصاحبت اجتماعی”  به شما بدهند، به سادگی اینکه پیش شما باشند و شما به این ترتیب کسی را دارید که با او به تماشای یک فیلم بروید. همه این چیزها کمک کننده هستند.

این ممکن است برای شما قابل حس کردن باشد، اما در تجربه خود من، این مسئله حیاتی است که به یاد داشته باشید که افراد مختلف نواع مختلفی از حمایتها را ارائه می دهند، اما به این علت که درد بسیار مشقت بار است، به نظر می رسد هیچ کس واقعا درک کاملی از آنچه بر شما گذشته است نداشته باشد، و شما ممکن است احساس ناامیدی و افسردگی کنید.

به جای این که اجازه دهید این موضوع شما را ناراحت کند، سعی کنید بهترین چیزهایی که به شما پیشنهاد میشود را برای خود بسازید.. به عنوان مثال، شاید والدین شما جزو افرادی نیستند که خیلی همدلی عاطفی داشته باشند، یا شاید آنها به این نتیجه گیری درباره ی شما که در رابطه  عاطفی تان  «اشتباه» کرده‌اید، رسیده باشند.

با این حال، آنها  هر کاری را که “احساس” کنند در توان‌شان برای کمک وجود دارد انجام می دهند، از پختن غذا برای شما  گرفته تا پول قرض دادن.

هر آنچه به شما ارائه می دهند بپذیرید، و برای آن لحظات که شما به کسی نیاز دارید که به احساسات شما گوش فرا دهد و با شما موافقت کند، با بهترین دوستان خودکه در دبیرستان داشتید تماس بگیرید.

با یک درمانگر در ارتباط باشید

این گفته ممکن است شنیده شود که نیاز شما به همدردی و شنیده شدن، ممکن است فقط منکوب کردن محض انسانی باشد. همان گونه که دکتر برن براون، استاد پژوهشی دانشگاه هوستون در تگزاس گفته است، همه‌ی افراد در همدلی موفق نیستند. در این ویدئو آموزشی جالب (که شما میتوانید به دوستان کمتر حساس خود نشان دهید) این موضوع توضیح داده شده است.

و حتی اگر مردم در همدردی عالی هستند، گاهی اوقات احساس میکنید سرکوب کننده است. بنابراین، اگر این مورد درباره‌ی شما هم صدق می‌کرد، کاری را که کری برادشاو در فصل دوم انجام داد را انجام دهید، زمانی که او نمی تواند وسواس خود  در مورد آقای بیگ را متوقف کند: یک درمانگر را ببینید.

درمانگر اولین ندای اعلام خروج من از این وضعیت بود، همان طور که خیلی زود متوجه شدم که نمیتوانم خودم به تنهایی  ادامه دهم – و من خیلی خوشحالم که این کار را انجام دادم. درمانگر به من کمک کرد که الگوها و نقش های خودم را ببینم که من از آن ها خبر نداشتم (نقاط کور نابینایی روان شناختی) و به من کمک کرد تا به عنوان یک فرد بالغ یاد بگیرم و رشد کنم.

یک حیوان خانگی نگهدارید

در اولین ماههای پس از فروپاشی رابطه ام، من در ساعاتی که با مردم در ارتباط نبودم خیلی گریه میکردم، زمانی که کمتر انتظار آن را داشتم، و در جای جای مختلف آپارتمانم.

حیوانات خانگی حمایت عاطفی ارزشمندی برای شما فراهم می کنند.

در بسیاری از موارد من نمیتوانستم کسی را  به منزلم دعوت کنم، و به خصوص اینکه فکر میکردم راحت نیستم کسی من را در این وضع و حال افتضاح ببیند. این دقیقا همان زمانی بود که بچه گربه من، پاتریکا، طوری مرا آسوده خاطر میکرد که هیچ بنی بشری نمیتوانست این کار را انجام دهد.

پاتریکا همیشه وقتی من حال و روز بدی داشتم می‌آمد و کنار من  می‌نشست و اغلب سعی می‌کرد چهره‌ام را با پنجه‌های کوچکش در حالی که من گریه می کردم، لمس کند.

آیا او این کار را صرفاً به این دلیل انجام داد که مسحور اشکهای من شده بود (همانطور که در طول چندین دقیقه از این نظریه به من خیره شده بود) و یا واقعا “احساس” می کرد که یک جای کار ایراد دارد، که خب، واقعا هرگز نخواهم فهمید.

صرفنظر از این، آنچه که من واقعا می دانم این است که داشتن حیوان خانگی در دوران چالشهای هیجانی و احساسی، می‌تواند احساس بی نظیری از عشق بدون قید و شرط و حمایت عاطفی ارائه دهد، و همینطور اینکه من تنها نیستم.

در اخبار پزشکی امروز، مطالعات مختلف گزارشهای مختلفی به ما می دهند که نشان می دهد داشتت حیوانات خانگی نه تنها مزایای روحی، بلکه مزایای فیزیولوژیکی هم دارد. داشتن یک سگ یا گربه موجب کاهش اضطراب و استرس می شود، سلامت قلب را بهبود می بخشد و به شما کمک می کند تا بهتر بخوابید.

هنگامی که پای سلامت روان به میان می آید، حکم روشن است: مالکیت حیوانات مزایای منحصر به فردی را ارائه می دهد. به گفته یکی از شرکت کنندگان در مطالعه که درباره سگ خود مورد مصاحبه قرار گرفت: “هنگامی که او می آید و در کنار شما شبها می نشیند، همه چیز کاملا متفاوت می شود، شما می دانید، او به شما علاقمند است، او به من همان قدر نیازمند است که من به او”.

و بعد از آن اگر افراد به شما گفتند که دیگر به شما نیازی ندارند، یا شما تصمیم گرفتید که دیگر به آنها نیاز نداشته باشید، به سختی می‌توانم به یک احساس ارزشمند تر فکر کنم که امیدوارکننده تر از این باشد.

شروع به نوشتن کنید

یکی از اولین چیزهایی که من بلافاصله پس از جدایی ام انجام دادم، یک نوت‌بوک با یک مارک جدید خریدم. البته، به عنوان یک نویسنده، شما فکر می کنید که من از ثبت افکار و احساساتم نسبت به افراد معمولی بیشتر لذت می‌برم، اما نوشتن یک استراتژی مقابله‌ای عالی برای هر کسی است که در حال گذر از مرحله‌ی شکست است.

نشان داده شده است که نوشتن “داستان چگونگی قطع رابطه” به نفع قلب شماست؛ کاملاً به معنای واقعی کلمه.

محققان در حال حاضر تا اندازه ای به مزایای سلامتی که نوشتن دارد پرداخته اند، اما یک مطالعه اخیر باعث تمایزی جالب می‌شود. هر نوع نوشتنی به شما کمک نمی کند، نوشتن مانند نویسنده ها مثلا، اما به طور خاص “نوشتن داستانی روایت”، احتمالا ضربان قلب شما را کاهش می‌دهد و به بدن می‌کند که راحت تر با تنش های روانی کنار بیایدو تطبیق پیدا کند.

بنابراین، به جای  احساسات خود را تصادفی و هول هولکی بنویسید، سعی کنید این احساسات را به یک داستان تبدیل کنید. آنها می‌گویند: “قادر به ایجاد یک داستان ساختار یافته باشید”، “نه اینکه فقط  احساسات خود را تجدید کنیم، بلکه از آنها معنی  بگیریم – به خود این امکان را بدهید که احساساتی که  را برایتان تطبیق روانی بیشتری به ارمغان می اورد ​​پردازش کنید.” این مطلب را سرپرست نویسندگان تحقیق بیان کرد.

همانطور که در بالا توضیح دادم، “بیان احساسات” و “ایجاد گزارش دهی” (یعنی توضیح دادن یک رویداد آسیب زا و دردناک)، دو فرایند قاطع روانشناختی هستند که برای مقابله با شکست  هستند- و این نوع نوشتن به هر دو مورد کمک می کند.

به یاد داشته باشید که چه کسی هستید

تحقیقات نشان داده است که افرادی که بیشتر خود را دوست دارند و سطح بالاتری از دلسوزی نسبت به خود را نشان می‌دهند تمایل بیشتری دارند که زودتر بر  مشکلات جدایی غلبه کنند.

اما گفتن این موضوع آسان‌تر از عمل کردن به آن است، درست است؟ وقتی کسی شما را ترک می کند، احساس می‌کنید دوست داشتنی نیستید و طرد شده‌اید، “دوست داشتن خود” می‌تواند بیش از حد یک هدف غیرضروری و دستوری و دست نیافتنی به نظر آید.

این ممکن است بیشتر قابل دستیابی باشد  که به سادگی خودتان را دوباره با خودتان  آشنا کنید. پس از قطع رابطه، شما ممکن است چیزی به نام “کاهش وضوح خودشناسی” را تجربه کنید – یا  به عبارت ساده تر، شما واقعا دیگر  نمیدانیدچه کسی هستید.

سعی کنید به خاطر بیاورید که قبل از رابطه چه کسی بودید. چه آهنگی را دوست داشتید (که شریک زندگی من از آن نفرت داشت)؟ چه چیزهایی بوده که شما همیشه می‌خواستید انجام دهید اما نمی‌توانستند چون “کمیته روابط” آنها را وتو (منتفی) کرد؟!

سعی کنید نسبت به  خواسته‌ها و آرزوهای خود آگاه باشید و هر کار لعنتی‌ای که پیش می‌آید و دلتان میخواهد بکنید. این نه تنها به تدریج به شما برای لذت بردن از آزادی خود کمک خواهد کرد، بلکه به یاد شما خواهد آورد که چه کسی هستید، و به شما کمک میکند تا مهربانی با خودتان را پرورش دهید، درست در زمانی که بیش از هر وقت دیگری به آن نیاز دارید.

با این حال، با تمرکز بر لذت خود و انجام کارهای خوب برای خودتان هنگامی که شما همه اش با غم و غصه و احساس گناه سر و کار دارید، ممکن است بخصوص دشوار باشد. این مسئله میتواند کمک کند که به یاد داشته باشید که درد جدایی رابطه، با تمام اتهام هایی که به خود وارد میکنیم، یک تجربه جهانی است.

به معنای واقعی کلمه هر کس از این مرحله در بعد خاصی عبور میکند -بیانسه(خواننده)، باراک اوباما(رییس جمهور امریکا)، و حتی آن دوست غرغرو و بی خیال شما که هرگز به نظر نمی رسد تحت تاثیر چیزی واقع شود.

به گفته برخی از روانشناسان، این صرفا “تایید اینکه مردم کامل نیستند و تجارب شخصی بخشی از تجربه بزرگتر انسانی است” یکی از عناصر اصلی خود  را دوست داشتن است. بنابراین این مسئله وجود دارد: شما  فقط این حقه را خوردید که کمی بیشتر خودتان را دوست داشته اید!

اجازه دهید درد شما را دگرگون کند

همانطور که کارول دوک، استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا، می گوید: “تعداد کمی از چیزها در زندگی وجود دارد، که می‌توانند آسیب زننده تر از این باشد که کسی که شما را خوب می‌شناسد، شما را طرد کند و سپس با این بینش، تصمیم بگیرد که به شما اهمیت ندهد و دیگر نخواهد که بیش از این با شما بماند”.

اما خبر خوب این است که چنین تجربه‌ای دردناک می‌تواند به رشد شما کمک کند – و  آگاهی ساده  در این مورد می‌تواند کمک کننده باشد.

در مطالعه‌ای که به وسیله دوک و همکارانش انجام شد، دریافتند افرادی با اندیشه‌های رشدگرا (یا افرادی که معتقدند که خودشان سازندگان شخصیت خود هستند و می‌توانند به طور مداوم تغییر و رشد کنند)  بهتر از کسانی که ذهنیت ثابت دارند (یا کسانی که فکر می‌کنند شخصیتشان ایستا و ساکن است و قابل تغییر نیست) با مشکلات عاطفی طرد شدن مقابله می کنند و کنار می آیند.

“برای این افراد” “دوک با اشاره به کسانی که دارای یک ذهنیت ثابت هستند، طرد کردن نشان می دهد که [خود]  درمرحله ای با یک کمبود ثابت و فیکس شده است (احتمالا اشاره به مراحل رشد جنسی فروید) از سوی دیگر، افرادی که به توانایی خود در رشد و پیشرفت اعتقاد دارند، در حالی که حتما از طرد شدن آسیب میبینند، ولی می‌توانند به راحتی به عقب برگردند و آینده ای روشن را پیش بینی کنند”.

بنابراین، بس کنیم؟ بگذارید درد عاطفی شما را تغییر دهد. درنهایت، به نظر می رسد چنین چیزی به عنوان “رشد پس از ضربه” و درد است، و دردی که شما در حال حاضر از آن گذر می‌کنید می‌تواند علامت این باشد که شما اهسته در حال رسیدن به یک منبع شگفت انگیز درونی هستید.

به علاوه، اگر شما مستعد ابتلا به نشخوار فکری و اضطراب هستید -مثل من- در اینجا خبرهای خوب بیشتری برای شما است: بر اساس برخی مطالعات، شما بیشتر دوست دارید رشد و گسترش یابید به این دلیل که شکست را تجربه کرده‌اید، در مقایسه و نسبت به افرادی که در زندگی خیلی ساده‌انگار و بی‌فکر هستند.

از همه زمانی که داری استفاده کن

در نهایت، این چیزی است که من نمی توانم به اندازه کافی راجع به آن استرس داشته باشم.  عقل سلیم را فراموش کنید که می گوید که نصف زمان خود را با افرادی صرف کنید که از این موضوع شفا یافته‌اند و تمام مطالعات علمی دانشمندان را که به شما می گویند چه قدر زمان می‌برد که  یک “فرد معمولی” بر یک شکست عاطفی غلبه کند و بهبود یابد.

اول از همه، شما یک “فرد معمولی” نیستید، و در ثانی، بهبود و غلبه بر شکست عشق از دست رفته مانند بهبود یافتن از اعتیاد است، شما باید آن را یک روز از روزهای زندگی خود در نظر بگیرید و با آن بسازید.

همانطور که هلن فیشر در مطالعه کلاسیک خود در سال ۲۰۱۰ اشاره کرد، “فعال سازی مناطق مغزی که در اعتیاد به کوکائین  دخالت دارند، ممکن است به توضیح رفتارهای وسواسی مرتبط با طرد شدن در عشق کمک کند.”

بنابراین، اگر هرگز  خیلی با افرادی که مشکلات مواد مخدر دارند همدلی نکرده بودید، اکنون خواهید کرد. در حالی که، همانند اغلب اعتیادها، لحظه جادویی وجود ندارد که شما بتوانید بگویید “من درمان شده‌ام”، روزهای شما بهتر خواهند شد -به خودی خود. همان گونه که به سمت شما می‌آیند انها را بپذیرید و از خودتان عصبانی نباشید که این افکار تا ابد ادامه پیدا خواهند کرد.

هنگامی که شما از سر دیگر  این تونل تاریک خارج می‌شوید، آنچه که در انتهای آن پیدا خواهید کرد، نسخه‌ای قدرتمند‌تر، پیچیده تر و انسانی تر از شما است.

نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید