هر چقدر هم که تکنولوژی دربارهی شما بداند –و شگفتزده خواهید شد که چقدر میداند— یک دیوارهی آتشینی وجود دارد که نمیتواند نفوذ بکند: جمجمهی شما. تا قصد اشتراک افکارتان را نداشته باشید، آنها شخصی خواهند ماند.
ولی چه مدت این گونه خواهد بود؟ ترکیبی روزافزون از اسکن مغزی و هوش مصنوعی در حال باز کردن جعبه سیاه است که سیگنالها را از اعماق ذهن شما جمع کرده و با مهندسی معکوس آنها، افکارتان را بازسازی میکند. الآن که تکنولوژی محدود به بینایی است –تلاش برای بازسازی تصویری که فرد به آن نگاه میکند، با فعالیت مغزی- ولی دلیلی وجود ندارد که کل محتوای ذهن تحت چنین پروسهای قرار نگیرد.
این خط پژوهش به ناچار نگرانی نهایی ما را دربارهی حریم شخصی برمیانگیزد: ذهنخوانی. تصور این که یک سری تجهیزات به سر یک فرد بسته شود تا افکارش را بخواند، اصلاً سخت نیست.
مقالهی مرتبط: دانشمندان به ذهنخوانی نزديک شدهاند!
تصورش اصلاً سخت نیست، ولی باور کردنش چرا. در حال حاضر کار اسکن کردن را تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) انجام میدهد. fMRI به تجهیزات بزرگ و گرانقیمت نیاز دارد و همچنین کل مغز را اسکن میکند. فرد در حالی که سرش تکان نمیخورد به داخل تونل دستگاه رفته و تصاویر زنده از فعالیت مغزش تهیه میشود. البته این fMRI یک دستگاه خام برای ذهنخوانی است؛ در واقع اطلاعات واقعی به دست نمیدهد.
دیگر تکنیکهای تصویربرداری در دسترس هستند، ولی هیچ کدام را نمیتوان به وسیلهای قابل حمل و نامحسوس تبدیل کرد تا اجازهی کسی که ذهنش خوانده میشود، نیاز نباشد. همین نوارد مغزِ (EEG) ساده نیاز به یک کلاه یا هدبند دارد و تا زمانی که فرد کاملاً بدون تحرک نباشد، اصلاً دقیق درنمیآید.
با این وجود، نباید ذهنخوانی را در آزمایشگاه محبوس شده بیانگاریم. طرفِ هوش مصنوعی معادله بازی را عوض خواهد کرد: با تمرین کافی، شاید هوش مصنوعی بتواند سیگنالهای مفیدی از یک نوار مغز شلوغ استخراج کند.
حتی همین امروز، ترکیب fMRI و هوش مصنوعی میتواند برای مصارف محدود توسعه یابد؛ مثلاً ارزیابی افکار شخصی که در یک وضعیت حداقل از هوشیاری قرار دارد. این کار تا برخی حدود امکانپذیر و در عین حال بحثبرانگیز است.
شبیه به مورد قبلی، یک تست شبه-پلیگراف برای متهمان جرائم امکانپذیر است تا چیزهایی که واقعا میدانند، آشکار شود [البته خود همین مورد توسعه داده نشود بهتر است. فرض کنید از آن برای اقرار گرفتن در کشورهای اقتدارگرا استفاده شود!]. دوباره باید بگوئیم که چنین چیزی بیسابقه که نیست هیچ، قبلاً جنجال هم به پا کرده است. یک دهه قبل، شرکتی در ایالات متحده به نام Cephos، شروع به فروش اسکنهای fMRI به متشاکیان کرد. در همان اثنا، دادگاههای هند مدارک حاصل از تکنیک اسکن مغزی به نام BEOS را معتبر دانستند.
Cephos پس از محکوم شدن در سال ۲۰۱۰، فروش خود را متوقف کرد ولی بقیهی شرکتها برای چنین تجارتهایی راغبتر شدند؛ BEOS هنوز هم در سیستم قضایی هند استفاده میشود.
نظارت عمومی بر ذهنخوانی به هیچ وجه محتمل نیست، ولی محدودترین تکنولوژیها هم در این زمینه آزاردهنده به نظر میرسند. این همان جعبه سیاهی است که ما باید دربارهی باز کردنش، سخت فکر کنیم.