شما بعد از یک روز کار خسته کننده و ذهنی مغشوش وارد خانه می شوی و روی صندلی راحتی میشینید و تلوزیون را روشن می کنید سپس با این صحنه تبلیغاتی روبرو می شوید: یک زن خانه دار وارد صحنه می شود، بنظر می رسد کمی غمگین است. در همین لحظه راوی برنامه تبلیغاتی می گوید: این زن افسردگی سختی دارد و باید سریعا دارو مصرف کند.شما از پشت تلوزیون با خود می گویید: یعنی این دارو ها عوارضی هم داره؟ اگر داره، چه عوارضی؟
شرکت های بزرگ داروسازی در جواب می گویند: عوارض جانبی دارو ها چیز خاصی نیست، کمی چرت زدن، چند پوند اضافه وزن، سرگیجه، فلج موقت فک، یبوست و یا خطر مرگ، اما می تواند در عرض ۲ هفته حال شما را خوب کند، بما اعتماد کنید.
شما از پشت تلوزیون با خود می گویید: خب آیا راه های دیگه ای غیر از مصرف دارو هم وجود داره؟
شرکت های بزرگ دارو سازی در جواب می گویند: بله، تغییر سبک زندگی همچون داشتن خواب کافی و با کیفیت، تغذیه مناسب و ورزش بهمراه درمان های شناختی-رفتاری راه های دیگه هستند که با توجه به بسیاری از تحقیقات علمی، حمایت شده اند اما شما ابتدا باید با پزشک صحبت کنید تا پزشک مربوطه راه حل اصلی و بهترین گزینه را بشما بدهد.
شما از پشت تلوزیون با خود می گویید: آیا این برنامه تبلیغاتی در سرتاسر جهان در حال پخش است؟ آیا دارو هایی که تبلیغ می شوند، همگی مفیدند؟
شرکت های بزرگ داروسازی در جواب می گویند: فعلا ایالات متحده آمریکا و نیوزلند آنقدر خوش شانس بوده اند که بطور مرتب این اطلاعات دارویی به آنها ارائه شود. حدود ۷۰ درصد از شهروندان آمریکایی در چرخه مصرف داروهای تجویزی قرار دارند. طبق آمار، نتایج بهداشت جهانی نشان می دهد که ایالات متحده آمریکا از لحاظ بهداشت در بالاترین رتبه قرار دارد. شما وارد چرخه شوید که ما حواسمان به شما هست، و اینکه فکر نکنم تا بحال تو هیچ برنامه ای به بد بودن دارو ها اشاره ای کرده باشیم، درسته؟
شرکت های دارویی سالانه بمیزان ۳ میلیارد دلار درباره اینکه ” ما چقدر بیمار هستیم “، هزینه تبلیغات می کنند. در سال ۲۰۱۵، گزارشات مربوط به کنترل و پیشگیری از بیماری ها نشان داد که از ۲/۸ میلیارد دارویی که تجویز و مصرف می شوند، دارو های ضد افسردگی بالاترین میزان مصرفی را داشته اند. شرکت های بزرگ دارو سازی در حال سرمایه گذاری بر روی وسواس فکری ما با محتوای سریع ترین درمان و اجتناب از درد، می باشند.
اغلب ما واکنش های طبیعی نسبت به اتفاقات زندگی همچون غم و اندوه، تنهایی، ترس و غیره را در چارچوب علائم مطلق بیماری های روانی طبقه بندی می کنیم، طوری که بنظر می رسد همه بیماری روانی دارند.
دکتر آلن فرانچس در کتاب خود بنام ” Save Normal ” می گوید: تشخیص اختلالات روانپزشکی شدید، فشار شرکت ها ی دارو سازی بزرگ و سیستم DSM کاری کرده اند که درمان ها تماما با علل بیولوژیک و دارویی حمایت شوند و این باعث افول مداخلات روان درمانی در افرادی می شود که شاید کمی غمگین هستند. تمرکز ما بر روی ” پریشانی و اختلالات روانی ” آنقدر زیاد شده است که از توجه به شدت علائم و میزان بدکارکردی افراد بازمانده ایم. با توجه به پیچیدگی های عوامل شیمیایی مغز، بسیار غیر مسئولانست که از عوامل فیزیولوژیک غافل شویم اما غفلت از عوامل روانشناختی و اجتماعی در اختلالات روان همچون افسردگی و اضطراب، به همان اندازه غیر مسئولانست. به نکات زیر توجه نمائید:
از چارچوب (زیستی-روانشناختی-اجتماعی) برای فهم افسردگی و اضطراب خود استفاده کنید: ما نمی توانیم به راه حل های ساده در حل مشکلات پیچیده تکیه کنیم. گزارشی از سال ۲۰۱۵ توسط انجمن روانشناسی آمریکا اعلام شد که شواهد نشان می دهد تنها ۱/۳ افرادی که دارو های ضد افسردگی دریافت نموده اند، بهبودی نسبی را تجربه کرده اند. روان درمانی های مدرن مانند درمان شناختی-رفتاری، دانش علوم اعصاب را با ابعاد اجتماعی ادغام نموده و یک ترکیب قوی برای درمان را بوجود آورده است.
بیاد داشته باشید که پیشگیری بهتر از درمان است: پیشگیری در زمینه سلامتی مقوله بسیار مهمی است اما سلامتی روان از همه مهم تر است. استرسور های محیطی زمانی که در ما تاثیر می گذارند و این تاثیرات روی همدیگر انباشته می شوند، تمام ابعاد روان مار را تهدید می کنند، از جمله: خواب، اشتها، عزت نفس، استراتژی های فکری و حل مسئله و …. .
دریافت کمک حرفه ای: توصیه های تبلیغاتی را باور نکنید و سعی نکنید یک بیماری یا اختلال را بر روی خودتان تشخیص گذاری کنید. سعی کنید فردی را پیدا کنید که صلاحیت تشخیص و ارائه راه درمانی را داشته باشد. زمانیکه فرد با صلاحیت را یافتید از میزان بدکارکردی خود در زمینه های اجتماعی، شخصی، شغلی، تحصیلی و غیره صحبت کنید تا برنامه درمانی منظم و درستی بشما داده شود.
نرمال هستید، قرار نیست حتما اختلالی روانی در کار باشد: تحقیقات نشان می دهند که همه ی ما در طیفی از تشخیص سلامت روان قرار داریم و ممکنست همگی در بخش هایی از زندگی خویش ، دچار مشکلاتی در زمینه سلامت روان شویم. ما در طول زندگی با انواعی از استرسور ها و تروما ها احاطه شده ایم و همگی تا یک حدی برای ما نرمال محسوب می شوند. سعی کنید زمانیکه احساس کردید یک چیزی در احساسات و تفکرات شما اشتباه است، نقاط قوت و ضعف خود را مرور کنید و سعی کنید خودتان مشکل خودتان را حل کنید و اگر احساس کردید مشکلی بزرگ یا ناتوان کننده است، به یک درمانگر با صلاحیت مراجعه کنید.
به دولت مردان و سیاست گذاران باید گوشتزد کرد که سلامت روان مقوله ای بسیار مهم است و باید به آن رسیدگی شود: سیاست گذاران باید بدانند که افراد یک جامعه بمنظور داشتن سلامت جسمانی، انطباق اقتصادی و ارتباطات اجتماعی صحیح، باید در ابتدا سلامت روان داشته باشند. بمنظور داشتن سلامت روان، تنها پخش دارو کافی نیست بلکه باید یک برنامه ریزی منظم در خصوص تشخیص، درمان و ابعاد آن، انجام شود. برنامه ریزی برای تمام سنین، جنسیت ها و مذاهب و نژاد های متفاوت باید انجام شود و اینکه به اقلیت های هر جامعه باید بیشتر توجه شود زیرا بیشتر از بقیه مردم، تحت فشار استرسور ها قرار دارند. از آنها بخواهید تا برنامه ریزی سلامت روان را جدی بگیرند.