بر اساس اطلاعات دو تحقیق، مغز ما بخش های مبهم اطلاعات را بعتر از قسمت های دقیق آن بت خاطر می سپارد.
ماریا ویمبر از دانشگاه بیرمنگهام و تیمش، از ۲۲ نفر خواستند که که ۱۲۸ چیز را به خاطر بسپارند؛ شامل یک صحنه و یک چیز نا مربوط به آن، مثل عکس یک کوه و یک میوه ی کیوی .
دو روز بعد به شرکت کننده ها صحنه را نشان دادند و از آنها خواستند که شی مربوط به آن را به خاطر بیاورند، در حالی که همان لحظه مغز آنها در حال اسکن شدن بود.
به طور متوسط، شرکت کننده ها در ۷۹% موارد، شاخه ی مربوط به شی را توانستند به خاطر بیاورند. مثلا به یاد داشتند که شی نشان داده شده میوه بود، اما لزوما به یاد نداشتند که آن میوه یک کیوی بود.
اگر شرکت کننده ها می توانستند شاخه مربوطه را به یاد بیاورند معمولا می توانستند شی خاص را هم به خاطر بیاورند، اما تنها در حدود ۷۵ الی ۸۸ درصد موارد.
اسکن های بیماران نشان داده وقتی خاطرات را به یاد می آورند، که چه اتفاقی در مغز شرکت کننده ها می افتد. یک مقدار افزایش فعالیت در نئوکورتکس دیده می شود؛ با الگویی مشابه با فعالیت مغز در خواب که فرآیندی مربوط به ایجاد و پردازش خاطرات است.
ویمبر فکر می کند که می داند اوضاع از چه قرار است. وقتی شما چیزی می بینید، مرکز پردازش بینایی در مغز ابتدا به ویژگی های ابتدایی آن، مثل شکل آن، رنگ و جهت خطی آن است. او می گوید که سپس اطلاعات به نئوکورتکس فرستاده می شود.
او می گوید وقتی از ما خواسته می شود که چیزی را به خاطر بیاوریم، این فرآیند برعکس اتفاق می افتد. به خاطر الگوی فعالیت نئوکورتکس حین به یاد آوردن. هم چنین دلیل اینکه چرا افراد بیشتر شاخه ی اشیا را بیاد می آورند را هم توضیح می دهد: وقتی نئوکورتکس آن را به عنوان یک خاطره فشرده جمع می کند، ممکن است جزئیات آن را دور بیندازد.
یک توضیح مربوط به تکامل این است که برای زندگی روزمره ایده های کوچک و خلاصه بهتر از ایده های خاص و پر شاخ و برگ هستند.