تحمل درد و رنج در زندگی باعث کاهش ظرفیت بدن در تولید دوپامین کافی جهت مقابله با شرایط استرسزا میشود.
افرادی که یک عمر در معرض سختیهای روانی قرار گرفتهند، ممکن است مشکلاتی در تولید دوپامین مورد نیاز برای مقابله با شرایط استرسزای شدید پیدا کنند.
یافتههای بالا، که به تازگی در مجلهی eLife منتشر شده، ممکن است بتواند توضیح دهد که چرا قرار گرفتن در معرض ضربهها و آسیبهای روانی، و سوء استفادههای جنسی به مدت طولانی، خطر ابتلا به بیماریهای روانی و اعتیاد را افزایش میدهد.
دکتر مایکل بلومفیلد، نویسندهی اول و سرپرست گروه تحقیقاتی کالج دانشگاهی لندن میگوید:
ما از قبل میدانستیم که سختی روانی مزمن میتواند به آسیبپذیری در برابر بیماریهای روانی، مانند اسکیزوفرنی و افسردگی شود. آنچه که کاملاً واضح نیست، درک دقیق مکانیسمهای افزایش این خطر است.
درد و رنج در زندگی چگونه به کاهش پاسخ ستیز و گریز میانجامد؟
جهت پردهبرداری از ساز و کارهای دخیل در بروز این پدیده، دکتر بلومفیلد و همکارانش از تکنیک تصویربرداری «پرتونگاری انتشار پوزیترون» یا PET برای مقایسهی تولید دوپامین در مغز ۳۴ داوطلبی که در معرض استرس حاد قرار داشتند، استفاده کردند. نیمی از شرکتکنندگان حاضر در این مطالعه، در معرض استرس روانی بالا در طول زندگی قرار گرفته بودند؛ حال آن که نیمی دیگر مواجههی کمتری با استرس داشتند.
مقالهی مرتبط: چگونه میتوان استرس روانی را مدیریت کرد؟
فارغ از مسئلهی میزان استرس، همهی داوطلبان آزمونی به نام «Montreal Imaging Stress Task» را انجام دادند. در آزمون MIST افراد در حین این که تکالیف پیچیدهی روانی انجام میدهند، مورد انتقاد قرار میگیرند.
دو ساعت پس از انجام تکلیف استرس، محققان به شرکتکنندگان مقدار کمی مادهی حاجب پرتوزا تزریق کردند. این ماده با تغییر حساسیت بخشهای کلیدی از مغز نسبت به روش تصویربرداری PET، امکان بررسی تولید و رهایش دوپامین را در مغز داوطلبین فراهم میساخت.
مقالهی مرتبط: دوپامین و سروتونین چه نقشی در فرآیندهای عملکردی مغز دارند؟
نتایج تصویربرداری حاکی از این بود که در افرادی که در معرض استرس روانی کمتری هستند، مقدار تولید دوپامین با میزان درک فرد از تهدید فرارو متناسب است.
کاهش سطح دوپامین به چه مشکلاتی در آینده ممکن است بینجامد؟
در عین حال، افرادی که درد و رنج زیادی را متحمل شده بودند، علاوه بر این که تهدیدها را به صورت اغراقشده درک میکردند، قادر به تولید دوپامین کافی نیز نبودند. محققان دریافتند که سایر واکنشهای طبیعی به استرس نیز در این گروه کاهش یافته است. به عنوان مثال، فشار خون و سطح کورتیزول این افراد در پاسخ به استرس هرگز به اندازهی گروه کماسترس، افزایش نمییافت (در حالی که انتظار داریم این اتفاق برای یک فرد طبیعی بیفتد).
علیرغم یافتههای فوق، این مطالعه نمیتواند ثابت کند که فشار روانی مزمن بعدها ممکن است با کاهش سطح دوپامین باعث ایجاد بیماریهای روانی یا سوء مصرف مواد شود. با این حال، به نظر میرسد توانسته باشیم حداقل یکی از ساز و کارهای دخیل در بروز بیماریهای روانی ناشی از کاهش سطح دوپامین را در افراد با زندگی پر از درد و رنج، شناسایی کنیم.
تحقیقات بیشتر به منظور درک نحوهی اثرگذاری سطوح کاهش یافتهی دوپامین بر میزان آسیبپذیری افراد نسبت به بیماریهای روانی نیاز است.