انتشار این مقاله


خلاقیت در مغز

خلاقیت می تواند ارتباط بین چیزها باشد. هنگامی که از افراد خلاق می پرسید که چطور اینکارو انجام دادی؟ انها کمی احساس گناه می کنند، چون واقعا کاری انجام نداده اند بلکه انرا دیده اند. همه چیز برای انها پس از مدتی واضح و روشن می شود، زیرا که تنها توانسته اند تجربیات خویش را […]

خلاقیت می تواند ارتباط بین چیزها باشد. هنگامی که از افراد خلاق می پرسید که چطور اینکارو انجام دادی؟ انها کمی احساس گناه می کنند، چون واقعا کاری انجام نداده اند بلکه انرا دیده اند. همه چیز برای انها پس از مدتی واضح و روشن می شود، زیرا که تنها توانسته اند تجربیات خویش را بیکدیگر پیوند بزنند و چیز های جدیدی را ترکیب کنند. استیو جابزخلاقیت مقوله ی بسیار هیجان انگیز و جالبیست. همیشه فرصت هایی وجود دارند که با اعمال خلاقیت، می توانند به چیز های خارق العاده ای تبدیل شوند. بطور مثال زمانی که بستری برای مزاح وجود داشته باشد و با توجه به زمانبندی صحیح، از طنز استفاده شود، می توان شاهد جریان یافتن ایده های جدید حتی در قالب طنز بود، حتی ممکنست همین مزاح، موجب همبستگی و همدلی میان فردی شود، و زمانی که فرد از فرایند خلاقیت غافل شود، تنهایی و ناامیدی گریبانگیرش می شود.

با اینحال هر فرد عاقلی می داند که خلاقیت همیشه بمعنای بازیگوشی و طنز پردازی نیست. بعنوان مثال برای اکثریت مردم، خلاقیت یک مقوله ی جدی در زمینه کسب و کار بحساب می اید.

زمانیکه خلاقیت رخ می دهد، چه اتفاقی در مغز می افتد:

بیتی و همکارانش (۲۰۱۸) در مقاله ای با عنوان (پیشبینی دقیق توانایی خلاقیت فردی با توجه به قابلیت اتصالات عملکردی مغز) که اخیرا چاپ شده است، می گویند:”عصب شناسی خلاقیت در مغز مقوله ای بسیار بی نظیر است. از رویکرد های پیچیده ای برای شناسایی شبکه های نورونی فعال مغز در ارتباط با تفکر واگرا استفاده کردیم و سپس با استفاده از فهمی که نسبت به یافته های خود پیدا کردیم، سعی کردیم مناطقی از مغز که با فعالیت بیشتر و کمتر از لحاظ عملکردی با خلاقیت در ارتباطند را تمیز دهیم.”

لازم است که از ( سه شبکه بزرگ مغزی) یاد کنیم که شامل شبکه حالت پایه (DMN)، شبکه کنترل اجرایی(ECN) و شبکه توجه و برجستگی می شود. تحقیقات پیشین نشان می دهند که این سه شبکه در زمینه بروز خلاقیت، با یکدیگر تعامل دارند. شبکه حالت پایه تمام چیز هایی را در بر می گیرد که زمان استراحت در ذهن ما شکل می گیرد (البته نه در زمان خواب). شبکه کنترل اجرایی بر تمام چیز هایی که در حال انجام است، نظارت دارد و بخش های عاطفی و هیجانی مغز ما را مدیریت و بر تصمیمات و انتخابات ما نظارت دارد و همچنین توجه ما را هدایت می کند. شبکه توجه و برجستگی نیز، طیف عواملی که باید بر اساس اولویت مورد توجه قرار بگیرند را هدایت می کند. بعنوان مثال در اختلال PTSD، شبکه توجه و برجستگی بیشتر طیف عوامل تهدید کننده محیطی را مورد توجه قرار می دهد.

در زمینه خلاقیت، پژوهشگران فرضیه ای دارند مبنی بر اینکه این سه سیستم بعنوان یک تیم عمل می کنند: شبکه حالت پایه ایده ها را ایجاد می کند، شبکه کنترل اجرایی انها را ارزیابی می کند و شبکه توجه و برجستگی، ایده هایی که به شبکه کنترل اجرایی باید منتقل شوند را کنترل می کند. این شبکه ها همچنین می توانند از طریق حلقه های بازخورد بر یکدیگر تاثیر بگذارند. بعنوان مثال، شبکه کنترل  اجرایی با توجه به چیز هایی که در دست دارد و در پاسخ به محیط، نیاز به سیستم توجه دارد.

این شبکه های مغزی در حقیقت سیستم هایی انعطاف پذیر و پاسخگر می باشند که وظیفه ی پیچیده منطبق سازی را بر عهده دارند. نه تنها این سیستم سه گانه، یک سیستم یادگیری انعطاف پذیر است، بلکه در ارتباط با محیط پیرامون تکامل نیز می یابد. با توجه به ماهیت انسان، تنها محیط فیزیکی مورد توجه نمی باشد بلکه زبان، فرهنگ و نگرش ها نیز قابل توجه هستند، حتی در روابط و تعاملات اجتماعی، نقش فرهنگ و اجتماع بسیار بیشتر است، زیرا بسیاری از اطلاعات می تواند بازخوردی از عوامل متفاوت محیطی دیگر باشد.

در خصوص خلاقیت، می توان به تفکر واگرا نیز اشاره کرد. با مقایسه ی وظایف مختلف مغز در موقعیت های جدید نسبت به وظایف مختلف مغز در موقعیت های متداول، می توان به اندازه گیری توانایی های مغزی دست یافت. بیتی و همکارانش در زمینه فعالیت مغزی ابتدایی با استفاده از fMRI (استفاده شده در کار های تحقیقاتی دیگر همچون درک تاثیر کانابیس بر مغز و افزایش اعتبار تشخیصات روانپزشکی)  و استفاده از روش هایی همچون مدل های محاسباتی، قصد پیشبینی خلاقیت افراد با توجه به اسکن های مغزی  را داشتند و نتایج در همین مراحل ابتدایی نیز بسیار چشمگیر بوده است. روش بکار برده شده ساده و ابتداییست و باید بر روی ان کار شود اما می توان کار های تحقیقاتی همچون تجزیه و تحلیل کارکرد های مغزی در ازمون های متفاوت با استفاده از تصویر برداری مغزی را اغاز کرد، که ما انرا “NeuroHR” می خوانیم، بدلیل اینکه نورون همه چیز است. درحال حاضر روشی که ما بکار برده ایم، بهترین روش در زمینه NeuroHR بوده است.

مغز و خلاقیت:

در یک پژوهش که ۱۶۳ شرکت کننده استرالیایی حضور داشتند، به تمام شرکت کننده ها دو ازمون شناختی متفاوت ارئه دادند. یکی از ازمون ها در زمینه تفکر واگرا به اسم Alternative Use Task بود و دیگری ازمونی بنام Object Characteristics Task  که اساسا با خلاقیت و تفکر واگرا مرتبط نمی باشد. از انها خواسته شد که از بعضی اشیا ی تصادفی، به روش های غیر معمول بهره بجویند یعنی سعی کنند با نگاه کردن به انها، از تفکر واگرا کمک بگیرند و پاسخی غیر معمول در رابطه با استفاده از انها بدهند. انها همچنین پرسشنامه خلاقیت خویش را نیز تکمیل کردند که شامل: پرسشنامه دستاورد خلاقیت، پرسشنامه رفتار خلاقانه و فهرست فعالیت های خلاقانه و دستاورد ها بود.

یافته های بدست امده،  شامل بررسی میان پرسشنامه های خلاقیت در افراد، بررسی چند ناحیه مشخص مغزی که با سه شبکه بزرگ مغزی در ارتباط است و همینطور بررسی همبستگی شبکه های مغزی میان ازمون های مرتبط با تفکر واگرا و خلاقیت با ازمون های غیر مرتبط با تفکر واگرا بود که بسیار پیچیده است.

اولا، انها دریافتند که خود-گزارش دهی های افراد در زمینه خلاقیت با اندازه گیری عملکرد خلاقانه انها همبستگی خوبی دارد و در حقیقت خود-گزارش دهی افراد دارای اعتبار بود. با استفاده از روشی در ریاضی، بنام (نظریه گراف) که در مدل سازی شبکه های عصبی مورد استفاده قرار می گیرد، انها گره هایی را شناسایی کردند که از طریق انها، بیشترین اطلاعات در زمان بروز خلاقیت، جریان می یابد و اتصالات میان گره ها، مهمترین ویژگی های خلاقیت را در انجام وظایف، تعیین می کنند.                    بطور خلاصه، در طول زمان بروز خلاقیت، اتصالات عملکردی متراکم در مناطقی از مغز که با سه شبکه بزرگ مغزی در ارتباط است و در لوب های اهیانه ای و پیشانی وجود دارد، یافت شد. مناطق مغزی مشخص شده، هسته ای اصلی برای شبکه های مختلف بحساب می ایند، بعنوان مثال، سینگولیت خلفی سمت چپ با شبکه حالت پایه در ارتباط است، اینسولا قدامی سمت چپ با شبکه توجه و برجستگی در ارتباط است و قشر پرفرونتال قاعده ای سمت راست مغز با شبکه کنترل اجرایی مرتبط است. در کل ۲۵ گره بسیار متصل بهم، در طول بروز خلاقیت دیده می شوند که شامل ۱۲ گره از شبکه حالت پایه، ۴ گره از شبکه توجه و برجستگی و ۳ گره از شبکه کنترل اجرایی می باشد.  شبکه حالت پایه در فعالیت مغز بطور پایدار دخیل است، اما بقیه گره های عمدتا در نواحی زیرکورتکس و عمیق مغزی وجود دارند که از ان جمله می توان به تالاموس و مخچه اشاره کرد که به نوبه ی خودشان در عملکرد خلاقیت موثرند.

همبستگی میان شبکه های خلاقیت بسیار مستحکم است و نشانگر سازگاری داخلی میان انهاست. همبستگی میان شبکه های غیر خلاق نیز بالا بود و هر قسمت غیر خلاق، الگوی فعالیت اختصاصی خود در امور دیگر را داشت. این مراحل تاییدیه ای بمنظور پیشبینی بروز خلاقیت در گروه های متفاوت بغیر از گروهی که مورد ازمایش اولیه قرار گرفته بودند، می تواند مورد استفاده قرار بگیرد. این یافته ها، مطالعات پیشین مرتبط با شبکه های مغزی در خلاقیت را تایید می کنند و درک ما را نسبت به تفکر واگرا گسترش می دهند. پژوهشگران نشان دادند که یافته های انها می تواند برای شناسایی میزان بروز خلاقیت از حداقل تا حداکثر در افراد، مورد استفاده قرار بگیرد و تنها با نگاه کردن به اسکن مغزی بدون انجام هیچ کار دیگری، حاصل می شود.

در پژوهشی دیگر، ۴۰۵ شرکت کننده چینی را در دو وهله اول مورد ازمایش قرار دادند که در وهله اول یک ازمون خلاقیت انجام دادند و در وهله دوم هیچ کاری انجام ندادند. از انها MRI گرفته شد و تفاوت های چشمگیری نیز بدست امد بدین صورت که خلاقیت در حالت استراحت مغز منعکس و اندازه گیری شده بود، از طرفی پژوهشگران برای طراحی مدل پیشبینی بروز خلاقیت، سازه هوش و مهارت ها را با شبکه هایی که در خلاقیت درگیر هستند را مقایسه کردند و فهمیدند که همبستگی میان انها وجود ندارد.

اینده ی علوم اعصاب:

این نتایج بدست امده برای کسانی که بدنبال مقوله خلاقیت و ارتقا ان هستند، حائز اهمیت است، و همینطور فرایند هایی که باعث درگیر شدن شبکه های متفاوت مغزی،ارائه بازخورد،ایجاد هماهنگی و تنظیم یکدیگر می شود. در حقیقت یک منطقه خاص برای بروز خلاقیت وجود ندارد بلکه ناشی از در هم امیختگی فعالیت پیچیده مغزی می باشد که شامل چندین سیستم اساسی است و نتایج بدست امده مغزی نیز فعلا در مراحل اولیه شناسایی خلاقیت، کارامد است.

ایا رویکرد NeuroHR در شناسایی میزان بروز خلاقیت برای اهداف استخدامی یا در ارزیابی متقاضیان تحصیلی، مفید است؟ ایا می توان این رویکرد را برای پیگیری نتایج در اموزش خلاقیت، امر درمان و یا افزایش مهارت حل مسئله با افزایش ظرفیت تفکر واگرا استفاده کرد؟ ایا علوم اعصاب می تواند به نویسندگانی که ذهنشان اصطلاحا بسته می شود و یا هنرمندانی که ذوقشان خشک می شود، کمک کند؟

ایا می توان از روش های ردیابی نورونی همچون روش های TMS، tDCS و نوروفیدبک و دیگر روش ها، بمنظور یافتن گره های کلیدی در شبکه خلاقیت استفاده کرد؟ در اینده، ممکنست که به معنای واقعی کلمه ی Headpiece، ما بتوانیم عملکرد ذهنی خویش را تقویت کنیم، مثلا در زمینه سرگرمی، واقعیت مجازی بتواند تجربیات عصبی ما را تقویت کند. اگر از بازی های ویدئویی لذت می برید، شاید در اینده همین بازی ها بتوانند قابلیت های ذهنی ما را تقویت کنند.

استفاده از Neuromodulation برای تبدیل یک فرد غیر خلاق به فردی خلاق، ممکنست پیامدی همچون تردید در هویت شخصی را در پی داشته باشد. بسیاری از ما در دنیای ذهنی خود، ممکنست احساسمان در مورد ویژگی های خاصی از جمله (یک فرد خلاق بودن) را در سر بپرورانیم. تغییر دادن مغزمان، یک انتخابست اما می تواند تغییر مغزمان پیامدی همچون غیر فعال شدن اراده ما را در پی داشته باشد. حال تکلیف اراده ازاد و هویت شخصی چه می شود؟

با توجه به اینکه بتوانیم خلاقیت خود را در زمینه هایی همچون هنر،موسیقی،ادبیات،معماری،مهندسی،طراحی و حتی زمینه هایی که تصوری از انها در حال حاضر نداریم، افزایش دهیم، این فرهنگ است که بما بازخورد می دهد و بازخوردی با محتوای دست بردن در خلقت بشر را نمایانگر خواهد ساخت. این پژوهش بما نشان می دهد که ما با اگاهی خویش، توانایی افزایش خلاقیت را داریم. البته تنها تمریناتی که باعث افزایش خلاقیت می شوند کافی نیست، بلکه استفاده از شبکه اجرایی و شبکه توجه و برجستگی، می توان تفکر واگرای خویش را تقویت کرد و همینطور با جلوگیری از سرکوب تفکر واگرا، می توان خلاقیت را افزایش داد.  سرکوب افکار واگرا، بسیار اسان است و یا اینکه تنها در یک راستای مستقیم حرکت کنیم…. اما بیاییم و این عادت خویش را تغییر دهیم.

 

 

 

 

 

 

نمایش دیدگاه ها (3)
دیدگاهتان را بنویسید