انتشار این مقاله


آیا به دنبال رهایی از مشکلات هستید؟

مشکلات طولانی مدت ممکن است در زندگی ما را تحت تاثیر قرار دهند. چگونه می‌توانید خود را از این شرایط رهایی دهید؟

در فیلم Up in the Air، شخصیت جورج کلونی، کسب و کار جانبی تحت عنوان انجام سخنرانی‌های انگیزشی را انجام می‌داد. او در پیامش مخاطبانش را تشویق می‌کند تا ببینند که اگر همه چیزهایی که مانند باری بر کولشان هست را زمین بگذارند چگونه زندگیشان تغییر خواهد کرد. شما چه مشکلاتی را بر دوش خود حس می‌کنید؟

با این که اکثر ما نمی‌توانیم همه چیزهایی را که ممکن است ما را اذیت کنند را فراموش کنیم، اما برای بسیاری از ما اغلب موردی در بالای این لیست وجود دارد. این مورد برای شما چیست؟ آن مسئله‌ای که با حذف آن زندگی بهتری خواهید داشت چیست؟ 

بدون شک در لحظه موارد مختلفی به ذهنتان خطور می‌کند. شاید شغل یا فردی از خانواده که شما را تا مرز جنون می‌کشاند. یا شهر کوچک بسته شما و یا حتی رابطه شخصیتان.

یا شاید مشکل شما بیشتر در مورد خودتان باشد تا دیگران. بدهی مالی یا اضافه وزن؛ دردی مزمن یا افسردگی یا اضطراب؛ و شاید اعتیاد. یا شاید مسئله چیزی به ظاهر نامحسوس و کوچک، اما به همان اندازه ناتوان کننده باشد – کمال گرایی یا صدای منتقد درونیتان که دائما شما را از حرکت باز داشته و از درون خوردتان می‌کند. یا حتی عدم توانایی شما در نه گفتن، که موجب می‌شود همواره احساس کنید بیش از حد انعطاف پذیرید و زیاد بر خود سخت می‌گیرید.

اگر آماده‌اید تا آزاد شوید و از دست این گونه مشکلات رهایی یابید، در این مقاله چند راهکار برای شروع به شما پیشنهاد می‌شود.  

مشکلی را که شما را از به جلو رفتن باز می‌دارد بیابید.

بله ممکن این مانع درباره انتخاب‌های محدود و حس محصور بودن باشد: شما از وضعیت مالی، انتخاب‌های متعدد و حمایت خوبی برای آغاز کردن یک کار برخوردار نیستید. اما اغلب قضیه پیچیده‌تر از این است: احساس این که گزینه‌های محدودی دارید، احساس محصور بودن، اغلب در محیطی با اعتقادات اساسی که کمتر از آن مطلعید ایجاد می‌شود. اگر برای مدت طولانی در حال مبارزه بوده‌اید، ممکن است برای مثال به این باور رسیده باشید که هیچ چیز تغییر نخواهد کرد و در نتیجه از تلاش کردن دست بکشید. به عبارت دیگر زندگی و مرز‌ها و مسئولیت‌های شما در طول زمان حالت نرمال جدیدتان خواهد بود.

یا شاید باورهای شما براساس تفکراتی جادویی باشد. به عنوان مثال: من تنها باید لاتاری ببرم یا شغلی با درآمد بالا را به دست بیاوردم تا بتوانم از شر مشکلات مالی خلاص شوم. اگر فقط بتوانم بفهمم که فلان شخص چه می‌خواهد، اگر فلان حرف را نزنم، اگر بتوانم قدم‌های رقص را به درستی اجرا کنم، آن گاه فلان شخص دیگر مرا آزار نخواهد داد یا فلان شخص از من تشکر کرده و توجهی که لایقش هستم را به من نشان خواهد داد.  

یا شاید به این باور برسید که هر تلاشی که برای تغییر شرایط انجام می‌دهید بی فایده است. در این نقطه اگر شما در حال حاضر بدهی سنگینی دارید یا اضافه وزن دارید به خود می‌گویید که با افزودن مبلغ بعدی به کارت اعتباری خود یا خوردن دسرهای دوم، هیچ تفاوتی ایجاد نخواهد شد. یا ممکن است به طرز نامحسوسی، به این باور برسید که شما سزاوار رسیدن به آن چه که می‌خواهید نیستید: خود را برای آن چه که در یک رابطه خشونت آمیز اتفاق افتاده، یا برای بدهی یا شغل نامناسب خود سرزنش می‌کنید و تن به تقدیر می‌دهید. در واقع خودتان را به صورت یک فرد بازنده می‌بینید. شما عواقب کار خود را پذیرفته‌ و با شرایط پیش آمده سازش می‌کنید. پایان داستان.

این باورها در مورد خودتان برخواسته از درون شماست، اما لزوما به دنیای واقعی وابسته نیستند. باورهایی که شما را از حرکت رو به جلو باز می‌دارد را موشکافانه بررسی کنید. پس از آگاه شدن از آن‌ها، می توانید بررسی را آغاز کنید؛ با بررسی آن‌ها، ممکن است تغییر این دیدگاه‌ها را شروع کنید و انجام این کار می‌تواند اولین گام به سوی تغییر واقعی باشد.

یک برنامه تهیه کنید.

در سال ۱۸۹۵ نویسنده مارک توین (Mark Twain) قرضی معادل میلیون‌ها دلار کنونی داشت. برای فرار از ورشکستگی او خانه‌ی خود را در Connecticut اجاره داد و برای ارائه ۱۲۲ نمایش کمدی در ۷۱ شهر به مدت ۷ سال راهی سفری به دور دنیا شد. نقشه او کاملا درست از آب در آمد و نه تنها تمامی قرض‌های خود را پرداخت کرد بلکه هنگام مرگ صاحب املاکی معادل میلیون‌ها دلار بود.

اگر بدهی دارید، احتمالا با برگزاری تور‌های جهانی نمی‌تواند از پس این مشکل برآیید؛ اما برای مثال می‌توانید از بنیاد ملی اعتبار مصرف کنندگان (National Foundation for Consumer Credit) کمک بگیرید. در این بنیاد شما می‌توانید به صورت رایگان مشاوره‌هایی در زمینه مالی و مدیریت قرض گرفته و قدم‌هایی کوچک برای پرداخت وام خود بردارید. یا اگر در یک رابطه خشونت ‌آمیز هستید، در جامعه خود به دنبال حمایت و پناهگاه‌هایی رایگان باشید. اگر درگیر شغلی اذیت کننده هستید، به دنبال حرفه‌ای جدید باشید؛ حتی اگر رفت آمد طولانی‌تری داشته باشد یا بخشی از وجودتان بگوید که هرگز شغل دیگری نمی‌توانید بیابید. به جست‌و‌جو بپردازید تا راه خلاصی را بیابید.

اما هم زمان با طراحی این نقشه، به عقب برگشته و به درس‌هایی که نیاز دارید تا از تجربیات خود بیاموزید نیز گوشه چشمی داشته باشید. شاید پیش از به دست آوردن حرفه‌ای جدید نیاز است تا مهارت‌های جدید بیاموزید؛ شاید این هزینه‌ها همگی منشا عاطفی داشته‌ باشند و نیاز است تا شما راه‌های سالم‌تر دیگری برای مدیریت این استرس‌ها و تنش‌ها بیاموزید. زندگی همین آموختن درس‌هاست و با استفاده از تجربیات این درس‌ها می‌توانید در آینده تصمیمات بهتری اتخاذ کنید.

آن چه را که قادرید تغییر دهید بیابید.

و اگر در حال حاضر راه فراری موجود نمی‌باشد، بررسی کنید که چه کاری می‌توانید انجام دهید، چه چیزی را می‌توانید تغییر دهید. اگر در شرایطی نیستید که شغل آزاردهنده خود را ترک کنید، شاید لازم است تا با مسئولان منابع انسانی در مورد روابط خود با ناظر خود صحبت کنید یا مشکل خود را در رابطه با زمان بندی کاری با سرپرست خود در میان بگذارید. اگر در محیط کاری احساس می‌کنید که قدردانی لازم از شما به عمل نمی‌آید یا در روابط خود نادیده گرفته می‌شوید و درحال حاضر نمی‌توانید این روابط را کنار بگذارید، شاید لازم است تا تفکرات جادویی، انتقاد از خود، را کنار گذاشته و شرایط حال حاضر را بپذیرید. اما در ادامه تلاش کنید و روابط دیگری که در آن حمایت و قدردانی لازم از شما می‌شود را بیابید.

خودتان را تغییر دهید.

و اگر تصمیم بر این گرفتید که خودتان را تغییر دهید- به عنوان مثال کمال گرایی و کنترل مداوم خود را کنار بگذارید، یا افسردگی یا اضطراب خود را کاهش دهید، یا مشکل اعتیاد خود را حل کنید- باز هم یک برنامه برای خود تهیه کنید. اما در برابر وسوسه انجام کارهای بزرگ، تغییر تحول عظیم و زیر رو کردن زندگی خود مقاومت کنید. در عوض تمرکز کرده و انرژی خود را بر روی تغییر و بهبود یک مورد در یک زمان ثابت معطوف کنید. سپس به دنبال حمایت و مهارت‌هایی که لازم دارید باشید- به عنوان مثال از انجمن‌های الکلی‌های گمنام (Alcoholics Anonymous یا AA)  یا معتادان گمنام (Narcotics Anonymous یا NA) برای اعتیاد، جلسات درمانی برای اضطراب یا افسردگی و یا کتابی خودآموز برای کنترل کمال گرایی می‌توانید بهره ببرید. آن چه اهمیت دارد این گروه‌ها، جلسات درمانی یا مطالعه کتاب‌ها نیست؛ بلکه خوده عمل شروع کردن و از آن پس حمایت لازم برای تداوم حرکت درمسیر را خواهید داشت.

اغلب سخت‌ترین چالش این نقطه است: یعنی چالش فهمیدن این که برای رها شدن از چه چیز‌هایی آماده‌اید و سپس علی رغم صداهایی که می‌گویند “چرا به خود زحمت دهم؟” یا “من فقط باید این مورد را از سر بگذرانم.” توانایی ایستادگی خواهید داشت.

همان طور که Paul Simon در آهنگ خود “Ways to Leave Your Lover50” می‌گوید: گاهی تنها باید خود را رها سازید.

حال آمادگی رهایی از چه چیز‌هایی را دارید؟

فریما فرهنگی


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید