انتشار این مقاله


آیا علم نامحدود است؟

علم هیچ گاه به ما نخواهد گفت واقعاً که هستیم و به همین خاطر تا ابد ادامه دارد.

آیا علم نامحدود است؟ آیا می‌تواند تا ابد دید عمیقی از جهان به ما بدهد؟ یا همانطور که در کتاب نهایت علم۱ مطرح شده است، حتی هم اکنون نیز به محدودیت‌هایی برخورده است؟ David Deutsch فیزیکدان، در کتاب شروع ابدیت۲ موقعیت بی حد و حصری را برای علم توصیف می‌کند. زمانیکه از او‌ درمورد خودآگاهی سوال شد، پاسخ داد:

هیچ چیز تا ابد یک راز باقی نمی‌ماند. و خودآگاهی موضوع مهمی است که از این قاعده مستثنی نیست.


مقاله مرتبط: خودآگاهی انسان‌ ممکن است ناشی از اثر آنتروپی باشد


در نشست علمی که میان دانشمندان، فیلسوف‌ها و روزنامه‌نگاران برگزار شده بود، بحث‌های مختلفی درمورد خودآگاهی در حیوانات و‌ دستگاه‌ها، روانگردان‌ها، بودیسم، مدیتیشن و دیگر معماهای جسم و روح مطرح شد. Martin Rees، فیزیکدان بریتانیایی، نظریات خوشبینانه‌ی Deutsch را به چالش کشید.

Rees کتاب شروع ابدیت را فوق‌العاده می‌داند اما با ادعای اصلی Deutsch که علم بدون محدودیت است، مخالف است. او معتقد است علم بلاخره در نقطه‌ای به نهایت خود خواهد رسید. دو دلیل برای این ادعا وجود دارد؛ دلیل خوشبینانه این است که ما به جواب تمام سوالات خود خواهیم رسید و در یک بحث معین مانند فیزیک اتمی، هیچ مطلب ناگفته‌ای باقی نخواهد ماند. دلیل دوم که ترسناک‌تر است این است که نسبت به آنچه برای مغز ما قابل درک است به محدودیت خواهیم رسید. برای درک کامل واقیت‌های فیزیکی ممکن است موضوعاتی باشند که ما از آن‌ها بی‌خبریم، همانند میمونی که سعی دارد داروینیسم یا هواشناسی را درک کند!
تلاش برای درک سیستم‌های پیچیده مانند مغز انسان، می‌تواند قدم اول برای غلبه بر این محدودیت‌ها باشد. اما شاید ترکیبات پیچیده از اتم‌ها، چه در مغز و چه در دستگاه‌های الکتریکی، هرگز نتوانند همه‌ی آنچه را که درمورد خودشان وجود دارد بفهمند.

دانشمندان با محدودیت‌های شناختی و فیزیکی روبرو هستند و هیچگاه قادر نخواهند بود عمیق‌ترین رازهای طبیعت را کشف کنند. حتی اگر دستگاه‌هایی فراهوش (super-intelligent) بسازیم آن‌ها نیز در برابر معمای موجودیت و هستی خود سردرگم خواهند بود.

معمای خودآگاهی جزئی از معمای بشریت است. ما واقعا که هستیم؟ در اغلب دوران‎های تاریخی، مذهب پاسخگوی این سوال بوده است؛ ما روح‌هایی فنا ناپذیر، فرزندان خداوند مهربان و در تلاش برای رسیدن به بهشت یا نیروانا هستیم. اکثر دانشمندان معاصر این توضیحات مذهبی را رد می‌کنند اما روی هیچ پاسخ دیگری توافق ندارند. آن‌ها پاسخ‌های سردرگم کننده‌ی مختلفی را برای این سوال ارائه داده‌اند: ما دسته‌ای از نورون‌های غوطه‌ور در مواد شیمیایی هستیم، ژن‌هایی هستیم که طی انتخاب طبیعی شکل گرفته‌ایم، ضمیرهایی هستیم که موجودیت خود را کنترل می‌کنیم و یا شاید یک نرم‌افزار، گره‌هایی از اطلاعات در یک شبکه کیهانی و یا توابعی از امواج کوانتومی باشیم.

در نشست علمی، افراد مختلفی از جمله Donald Hoffman فیزیولوژیست، Bernard Kastrup فیلسوف و Alan Wallace محقق بودایی، درک ذهن از طریق ماده‌گرایی را مورد بحث قرار دادند. آن‌ها مطرح کردند که ممکن است ذهن عمده‌تر از ماده باشد.

علم به دو دلیل هیچگاه نخواهد توانست اختلاف نظر حول این سوال را حل کرده و به یک تئوری واحد از آنچه هستیم برسد. اولین دلیل این است که هیچگاه وسیله‌ای برای سنجش خودآگاهی نخواهی داشت. دلیل دوم این است که ما بیش از آن خلاق هستیم که فقط به یک تئوری بسنده کنیم. علم با تکنولوژی‌های گوناگونی مانند ایمپلنت مغزی، ژن‌درمانی و LSD و ایده‌های مختلفی مانند نظریه فراهنجار۳ و تئوری اطلاعات مجتمع۴ ، به خودی خود درحال تغییر ماست. انسان بودن به معنی پیشرفت و تکامل مداوم است.

ادعای Deutsch درمورد نامحدود بون علم تناقضاتی دارد. Deutsch مایل است که علم به عمیق‌ترین معماها مانند خودآگاهی پاسخ دهد و همچنان تا ابد معماهای بیشتری برای حل کردن وجود داشته باشد. این یک ادعای رادیکال درمورد ساختار طبیعت است و بیش از آن که یک ادعای واقع‌گرایانه باشد نشان‌دهنده‌ی یک تفکر مشتاق است.

ادعای Deutsch علاوه بر کاستی‌ها نکات قابل قبولی نیز دارد. علم هیچگاه نخواهد توانست همه‌ی معماها را حل کند اما به طور بالقوه نا محدود است و تا ابد ادامه خواهد داشت؛ زیرا ما هرگز به دانش کامل نخواهیم رسید و همواره درجستجوی آن خواهیم بود.


۱. The End Of Science

۲. The Beginning of Infinity

۳. queer theory

۴. integrated information theory

نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید