سالیانی قبل کولتون بارپو، هنگامی که تنها چهار سال داشت حین عمل جراحی آپاندیس پارهشدهاش، دچار ایست قلبی شده و تحت احیا قرار گرفت. چهار ماه پس از این حادثه، کولتون سخنان عجیبی با پدر و مادر خود در ارتباط با تجربیات نزدیک به مرگ خود (NDE) در میان گذاشت.
بر اساس گفتههای کولتون که تنها درچهار سالگی صاحب تجربیات نزدیک به مرگ شد، هنگام احیا، وی از بدن خود و اتاق عمل فاصله گرفته و قادر بوده تا تمامی رخدادها را از بالا مشاهده کند. او میتوانسته پزشکان بالای سر خود و پدر و مادر خود که مشغول دعا بودند را ببیند. همچنین او پدربزرگ مرحوم و خواهر خود را که پیش از به دنیا آمدن از دنیا رفته بود مشاهده کرده است. پدر کولتون در مقالهای تحت عنوان «بهشت حقیقت دارد» که در سال ۲۰۱۰ در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شد، به بازگویی این ماجرا پرداخته است.
بر اساس کتابهای به فروش رفته در مورد تجربیات نزدیک مرگ، تجربهی خارج شدن کولتون از جسمش در اتاق عمل، برای بسیاری از افراد با دیدگاه مذهبی جذابیت فراوانی داشته است. اما سایر افراد چه؟ آیا توضیحی علمی برای این واقعه وجود دارد؟
واقعیت تجربیات نزدیک به مرگ چیست؟
مطالعات بسیاری از جمله پژوهشهای صورت گرفته توسط محققین اسلوونی که در ژورنال Critical Care منتشر شده است، تجربیات نزدیک به مرگ (NDE) را بسیار شایع گزارش کرده است. در حدود ۲۰ درصد از نجاتیافتگان حملات قلبی گزارشاتی نظیر حرکت و جابجایی به سمت نور خیرهکننده، احساس آرامش، لذت و سایر تجربیات روحانی ثبت شدهاست.
شاید این مطلب برای شما مفید باشد: رازهای مرگ؛ DMT نقشی کلیدی دارد!
بر اساس همین مطالعه، گروهی از بیماران که تجربیات نزدیک به مرگ را گزارش کردهاند، سطح دیاکسیدکربن در جریان خونشان افزایش چشمگیری در مقایسه با سایر نجاتیافتگان نشان داده است. این عارضه همراه با کاهش سطح اکسیژن خون (هیپوکسمی) بوده که ممکن است سبب بروز نشانههایی چون حس رضایت، دیدن تونلهای نور، وهم و سایر علائم شایع تجربیات نزدیک مرگ گردد. به عبارت دیگر کاهش سطح اکسیژن ممکن است کلیدی اساسی بر علت این پدیده باشد. اما این پایان ماجرا نیست.
در همکاری پژوهشی صورت گرفته با نام AWARE که کوتاهشدهی عبارت “آگاهی در حین احیا” (AWAreness during REsuscitation) است؛ دکتر سم پارنیاس از دانشگاه ساوثمپتون، بر روی تجربیات نزدیک به مرگ و تجربه خروج از بدن، به امید درک بهتر از موضوع خودآگاهی و ارتباط میان ذهن و مغز، بررسیهای بیشتری انجام داده است.
بر اساس اظهارات پژوهشگران این پروژه، حداقل ۱۰ تا ۲۰ درصد افرادی که توانستهاند از مرگ نجات یابند، گزارشاتی مشابه با تجربیات نزدیک به مرگ داده و گروهی از آنها نیز تجربهی دیدن پزشکان و پرستاران از بالا هنگام انجام عملیات بر روی آنها را بازگو کردهاند.
هنگام مرگ مغز افراد به حالتی خاموش رفته و قاعدتاً نباید خودآگاهی وجود داشته باشد. دکتر پارنیاس درباره احتمال جدایش لحظهایِ ذهن از مغز در هنگام مرگ آزمایشهایی را انجام میدهد. او با قرار دادن سمبل یا نمادهایی در موقعیتی که بیماران هنگام دراز کشیدن بر روی تخت بیمارستان قادر به دیدن آن نیستند و تنها میتوان آنها را از زاویه بالا مشاهده کرد، به بررسی گزارشات و صحت ادعای مطرح شده توسط آنان خواهد پرداخت.
پژوهشگران امیدوارند تا با بررسیهای خود به پرسش مهمی که میتواند پدیده خروج از بدن را در دسته حقایق اثبات شده ویا وهمی برخاسته از کاهش سطح اکسیژن قرار میدهد، پاسخی قطعی دهند.
شاید این مطلب برای شما مفید باشد: مغز ۱۰ دقیقه بعد از مرگ نیز فعالیت میکند!
تجربیات نزدیک به مرگ جدید
رؤیایی را تصور کنید که در آن نوعی حس قوی حضور و حقیقی و واقعیترین تجربهی شما در زندگی وجود دارد و در حالی که از بدن خارج شدهاید به چهرهی خودتان نگاه میکنید. با مرور خاطرات زندگی درد به شما سیخونک میزند، اما این حس گذراست و نهایتاً به آرامش واقعی دست پیدا میکنید. با این که تأمل دربارهی مرگ برای بسیاری از مردم با ترس همراه است، اما توصیفات دلنشین فوق تحت عنوان تجربیات نزدیک به مرگ، برای آنهایی که به مرز مرگ و زندگی رفته اما نجات یافتهاند، اتفاق افتاده است.
جای تعجب ندارد که خیلیها تجربیات نزدیک به مرگ را شاهدی بر مدعای زندگی پس از مرگ، بهشت و وجود خدا دانستهاند. توصیف خروج از بدن و یکی شدن با چیزی جهانشمول فقط در متن باورهای مذهبی دربارهی خروج روح از بدن موقع مرگ و صعود به سمت بهشت آمده است. با این حال، تجربیات نزدیک مرگ در فرهنگها و مذاهب مختلفی آورده شده، بنابراین گمان نمیرود که وجود آنها تنها به واسطهی انتظارات خاص دینی باشد. در عوض، این موضوع را مطرح مینماید که شاید تجربیات نزدیک به مرگ از چیزی پایهایتر نشأت گرفته باشند. شاید تجربیات نزدیک مرگ بازتابی از تغییرات عملکرد مغز ما با نزدیک شدن به مرگ باشند!
در بعضی از فرهنگها در مراسمهای خاص از داروهایی استفاده میشود تا حالاتی عرفانی شبیه به تجربیات نزدیک به مرگ به وجود بیاورند. تحقیق در مورد این داروها به نوعی تحقیق دربارهی تجربیات نزدیک به مرگ هم محسوب میشود اما حداقل سه مورد دشواری دارد:
- نمیتوان روی آزمایشهای جانوری حساب باز کرد
- نجات جان یک انسان دم مرگ، بسیار مهمتر از مصاحبه در مورد تجربیات نزدیک مرگ است
- و بسیاری از داروهای مذکور تأیید نشده و غیرقانونی هستند
اما دانشمندان همیشه راهکارهای جدیدی دارند! طی یک تحقیق بسیار جالب، محققان داستانهای معتبر از تجربیات نزدیک به مرگ را جمع کرده و از نظر زبانشناسی با حکایتهای قدیمی در مورد مراسمهای خاص عرفانی مقایسه کردهاند تا متوجه شوند که کدام دارو بهتر میتواند تجربیاتی شبیه تجربیات نزدیک به مرگ ایجاد نماید. نکتهی جالب ماجرا دقت این ابزار زبانشناختی بوده است.
پس از مقایسهی تخصصی زبانشناختی داستان ۶۲۵ فردی که تجربیات نزدیک مرگ داشتهاند با ۱۵ هزار فردی که داروی روانگردان مصرف کرده بودند، نام داروی کتامین مطرح شد. شاید اثرات نزدیک شدن به مرگ بر مغز، شبیه اثرات کتامین، داروی بیهوشی، بر روی مغز باشد. کلمهای که بین داستانهای تجربیات نزدیک به مرگ و مصرف کتامین بیشترین اشتراک را داشت “واقعیت” بود که حس حضور را تداعی میکند. از جمله واژههای مشترک دیگر بین این داستانها و داستانهای دارویی میتوان به کلمات ادراکی (دیدم، رنگ، صدا، وحی)، جسمانی (چهره، دست، پا)، احساسی (ترس) و تعالی (جهان، درک، خودآگاهی) اشاره کرد.
داروهای دیگری مثل LSD و DMT هم مطرح شدند. اثرات مادهی توهمزای LSD بسیار شبیه به تجربیات نزدیک به مرگ بیمارانی بود که از ایست قلبی نجات پیدا کرده بودند. دربارهی DMT قبلا نوشتهایم.
این مطالعات کاستیهای خودشان را دارند اما نکتهی حائز اهمیت آن است که چنین تحقیقاتی شاید بتوانند تظاهرات روانشناختی مرگ را به تصویر بکشند. چنین دانشی در نهایت بهتر از هر دارویی میتواند تسکینی بر ترس از مرگ، این گذر غیر قابل فرار، باشد.
خيلي جالب بود، لطفا مطالب مرتبط با اين موضوع رو پشت سر هم بذارين
توصیه میکنم کتاب بهشت زیبای خدا، حقیقت دارد: سفر یک جراح برجستهی مغز و اعصاب، به جهان پس از مرگ رو مطالعه کنید. دنیا خیلی خیلی پیچیده تر از کالبد فیزیکی ما هست. نرم افزار ما با مرگ سخت افزار از بین نمیره و به شبکه اصلی منتقل میشه. این نرم افزار بسته به عملکرد هر شخص در طول سالیان یا با پیشرفت روبرو میشه و یا پسرفت میکنه در هر دو صورت تجربه ای رو به شبکه اصلی منتقل میکنه که این برای کل جهان ارزشمند هست.