چگونه بتوانیم با این که ناراحت هستیم، احساسات خود را درک کرده و در مقابل آنها اقدام مناسبی انجام دهیم؟
Tian Dayton میگوید:
من به خود و فرزندانم اجازه خواهم داد تا احساساتمان را درک کنیم. من سعی خواهم کرد تا به احساساتم توجه بیشتری کنم و به آنها احترام بگذارم. هیچ چیز منفیای نسبت به آنها وجود ندارد؛ احساسات درواقع چیزهایی هستند که من آنها را حس میکنم نه اینکه چیزی باشند که بتوانند مرا تهدید کنند.
آیا احساسات ما خطرناکاند؟ مسلما که نه! با این وجود بسیاری از ما از داشتن احساسات قوی میهراسیم و نسبت به چیزهایی که کودکمان احساس میکند نیز حساسیم. به راستی چرا؟
چون این احساسات نیرویی دارند که قادرند ما را به سیطرهی خود درآورند. همهی ما میدانیم که داشتن چنین احساسی چقدر میتواند دردناک باشد. در غالب اوقات، زمانی که بر اساس احساساتمان اقدام به انجام کاری میکنیم، با گذشت اندک زمانی، از انجام دادن آنها بسیار پشیمان و درواقع متاسف میشویم! این کار میتواند کتک زدن فرزند، فریاد کشیدن بر سر همسرمان و یا بدرفتاری کردن با همکارانمان در محیط کار باشد.
مقالهی مرتبط: احساسات فقط در غم و شادی خلاصه نمیشوند
این احساسات خطرناک نیستند؛ درواقع خطرناک بودن، انجام دادن کارهایی است که برپایهی آنها صورت میگیرد. ما فکر میکنیم که اگر این کارها را انجام دهیم میتوانیم شرایط را بهبود داده و اوضاع را سامان بخشیم، اما باید بدانیم رفتارهایی که پس از داشتن احساسات عمیق و قوی بروز مییابند صرفا نقش آرام کردن ما را برعهده دارد. بنابراین با اینکه مشتاق هستیم تا در مواقع ناراحتی کاری بکنیم ولی نه تنها چیزی درست نمیشود بلکه همه چیز خراب میشود. پس وقتی نتوانیم احساساتمان را کنترل کنیم، همه چیز خراب میشود. بعدها نیز کارمان را توجیه کرده و افراد دیگر را در ناراحت شدنمان سرزنش میکنیم.
پس آیا این درست است که احساساتمان را سرکوب کنیم؟! خیر؛ سرکوب کردن احساسات باعث میشود که ما نسبت به آنها حساستر شویم. احساسات انعکاسی از چگونگی درک ما از تجربیاتی است که بدست آوردهایم. این تجربه چه بسا ممکن است بیاحترامی فرزندمان باشد و یا خیانت یا بدرفتاری کردن همسر و رئیسمان. افراد دیگر احساسات ما را کنترل نمیکنند، بلکه این رهبری و هدایت احساسات دست خود ماست! این احساسات مجموعهای از تفاسیر ما نسبت به رفتار آنها میباشد، همچنین نتیجهی فرآیندها و مکانیزمهایی در بدن است که به هورمونهای ستیز و گریز وابسته است. وقتی که ما بجای بروز احساساتمان، آنها سرکوب کرده و به درون خود میریزیم، مثل آن است که آنها را همچون گیاهی پرورش میدهیم.
مقالهی مرتبط: درک احساسات منفی می تواند سلامت روانی را افزایش دهد
این خودمان هستیم که با این افکار مزاحم خود را خسته و رنجیده خاطر میکنیم، چه بسا حتی ممکن است مسبب بیماری خودمان نیز بوده باشیم! این افکارمخرب غالبا در جایی که نباید بروز داده شوند، به حالت انفجاری خود را نشان میدهند و آن هنگام خود را در شرایطی که کاملا کنترلمان را از دست دادهایم مییابیم (ممکن است چنین شرایطی را حین مشاجرهی پدر یا مادر خود دیده باشید).
خوشبختانه برای این امر راهحلی وجود دارد و آن هم کنترل و مدیریت احساسات خود است!
به خودتان اجازهی این را بدهید که احساساتتان را حس کنید اما وقتی موجب ناراحتی شما میشوند مقابل آنها بایستید.
انجام دادن چنین کارهایی به ما کمک میکند تا انتخاب کنیم در مقابل احساسات سرکش و آشفته عکسالعمل نشان دهیم یا خیر. همچنین این کنترل احساسات و عواطف به ما این اجازه را نیز میدهد که رفتارمان را نیز کنترل کنیم. اگر این احساسات را به زور در سینهیمان پنهان کنیم، زمانی فرا خواهد رسید که آنها به صورت کاملا ناخودآگاه و انفجاری بروز داده میشوند و جز پشیمانی و خسران چیزی به جای نمیگذارند.
مقالهی مرتبط: چگونه احساسات شدید را کنترل کنیم؟
البته حرف زدن در این مورد با قرارگیری در شرایطش بسیار ساده و آسان است. اگر ما در کنار خود از نعمت داشتن پدر و مادر محروم باشیم، مسلما تحمل کردن احساسات مخرب برای ما بسیار مشکل و دردسر ساز خواهد بود. اما خوشبختانه با انجام تمرینهایی ساده، میتوان با این احساسات براحتی مدارا کرد چراکه این تمرینات به برنامهریزی کردن ذهن شما کمک شایانی میکند. اما چگونه؟!
۱. به خود و فرزندتان اجازه دهید تا احساسات را درک کنید
به عواطف و احساسات خود توجه بیشتری بکنید، پذیرای آنها باشید و دارا بودن این احساسات را جزوی از ملزومات انسان بودن قلمداد نمایید.
۲. رفتارهای کنترل شده
اینکه بچهی شما به بچهی دیگری حسادت میکند دلیل نمیشود که حتما به آن بچه صدمه خواهد زد یا اینکه چون شما قادرید به بچهی دوسالهتان غذا دهید دلیل نمیشود که اجازه داشته باشید بر سرش فریاد بزنید.
۳. به بازخوردِ ورودی و خروجی احساستان توجه بیشتری نمایید
این که الان نسبت به چیزی حس خاصی داشته باشید دلیل آن نیست که فردا هم همان حس را نسبت به آن داشته باشید. سعی کنید دلبستهی چیزی نشوید. شما نه دیوانهاید و نه افسرده! بلکه این حسِ دیوانگی و افسردگی است که در وجودتان رخنه کردهاست. این را بدانید که شما بسیار فراتر از احساسات خود هستید. مهم نیست که آنها چقدر میتوانند بر شما تاثیر بگذارند؛ فقط کافیست آنها را حس کرده و اجازه دهید تا آرام آرام رفع شوند.
۴. بر اساس احساسات خود تصمیم نگیرید
تنها به دلیل اینکه فرزندتان نسبت به شما پرخاشگری میکند دلیل آن نیست که از شما متنفر میباشد، یا اینکه فقط به دلیل دلخور شدن از همسرتان نباید فکر کنید که او فرد مناسبی برای شما نیست. هرگز دچار چنین اشتباهاتی نشوید.
۵. مواظب باشید که چگونه در برابر احساسات حساس عکس العمل نشان میدهید
در زمان ناراحتی و ناامیدی، به دلیل عدم تواناییمان در تحمل کردن این شرایط، دست به انجام کارهایی میزنیم که بنظر میرسد میتواند به ما کمک کند؛ شروع میکنیم بچهمان را کتک میزنیم، عصبانی میشویم، همسرمان را سرزنش میکنیم و یا پشت سر همکار یا رئیسمان حرف میزنیم. پرخاشگری و تندخویی یک حالت دفاعی برای غلبه کردن نسبت به شرایط نابسامان است.
۶. براساس احساسات خود عمل نکنید
هنگامی که فورا به انجام کاری اقدام میکنید، بدان معناست که ترسیدهاید و یا حس جنگیدن دارید! یک لحظه بایستید، نفس عمیقی بکشید. مسلما فریاد زدن بر سر کودکتان راه حل خوبی نیست؛ چراکه فرزندتان حالت دفاعی به خود میگیرد و به هیچ عنوان با شما همکاری نمیکند. ( وقتی فرزندتان احساس بدی داشته باشد، بالطبع کارهای اشتباهی را نیز انجام میدهد.) سعی کنید در این مواقع همسرتان را تنها بگذارید و یا شغل دیگری را انتخاب کنید تا به آرامش دست یابید. اگر آرام باشید میتوانید به فردا با دید مثبتتری بنگرید. امتحان کنید!
۷. نتایجی که از احساساتمان بدست میآوریم همیشه درست نیست
فکر میکنم همسرم دیگر مثل سابق به من علاقهای ندارد..! رئیسم اصلا به زحمات من توجهی نمیکند، فرزند من در آینده قطعا به یک جنایتکار بزرگ تبدیل خواهد شد و …
۸. توجهتان را به چیزی دیگر معطوف کنید
هنگامی که بیش از حد به احساساتتان توجه میکنید، در واقع مانند نفس کشیدن، تمام زندگیتان را با آن گره زدهاید. در این حالت بعد از گذشت مدت زمانی،دیگر نمیتوانید از آنها رهایی یابید.
۹. به جای عکسالعمل مقابل احساسات، از آنها به عنوان تجربه استفاده کنید
برای مقابله با مشکلات، ابتدا آرامش خود را حفظ کنید و آرام باشید. هنگامی که عصبی و آشفتهحال هستید درواقع در چنین شرایطی به فرزند خود القا میکنید که هرآنچه شما میخواهید انجام دهد، اما هنگامی که آرام باشید میتوانید راهحلهای متنوع و بسیار موثری را در اختیارش بگذارید.
۱۰. زمانهایی که ناراحت هستید، فرصت خوبی برای حل مشکلات نیست
هنگامی در موقعیت تنشزایی گیر میکنید اول از همه سعی کنید تا آرامش داشته باشید و در مرحلهی بعد دیگران را نیز به داشتن آن دعوت کنید. سپس شروع به یافتن راهحلهای مورد نیاز کنید تا بتوانید تغییراتی در آن موقعیت پرتنش و ناراحتکننده ایجاد کنید.
شما الگوی فرزندانتان هستید چراکه آنها شیوهی مدیریت عواطف و احساساتشان را از شما یاد میگیرند. به عنوان مثال میتوانید در این مورد با آنها صحبت کنید. به آنها بگویید که احساسات بخشی از ماهیت انسانی ما میباشند که میتوانند بهراحتی مدیریت شوند. به آنها گوش فرا دهید اما کنترل زندگیتان را به دست آنها نسپارید چراکه آنها فقط احساس هستند نه چیز بیشتر!